زبانهاي ايراني ميانه -2
+ نوشتهي: دكتر احسان يارشاطر
«فارسي ميانه»: از اين زبان كه صورت ميانهي فارسي باستان و فارسي كنوني است و زبان رسمي ايران در دورهي ساساني بوده، آثاري مختلف به جا مانده است كه آنها را ميتوان به چند دسته تقسيم كرد: 1- كتيبههاي دورهي ساساني كه به خطي مقتبس از خط آرامي، ولي جدا از خط پارتي نوشته شده. 2- كتابهاي پهلوي كه بيشتر آنها آثار زرتشتي است و خط اين آثار دنبالهي خط كتيبههاي پهلوي و صورت تحريري آن است. 3- عباراتي كه بر سكه و مهر و نگين و ظروف و جز آن به جا مانده است. 4- آثار مانوي كه به خط مانوي نوشته شده و همه از كشفيات اخير آسياي مركزي است. همچنين بايد كتيبههاي منقوشي را كه در كنيسهي Dura يافت شده، و نيز مخطوطات پهلوي را كه به خط تحريري شكسته بر روي پاپيروس به دست افتاده، در شمار آورد.
در همهي اين آثار به جز آثار مانوي، هزوارش آرامي به كار رفته است. خط كتيبهها و خط كتابها و همچنين خط سكهها و مهرها و نگينها خطوط تاريخي است، يعني حاكي از تلفظ قديمتر زبان است، ولي خط مانوي تلفظ معمول زمان را منعكس ميسازد.
آثار موجود زبان پهلوي مفصلترين جزء ادبيات پيش از اسلام است و از اين ميان سهم عمده، خاص آثار زرتشتي است. بيشتر نزديك به تمام آثار پهلوي كتابي، آثار زرتشتي است كه غالباً در حدود قرن سوم هجري تدوين شده، هر چند اصل بعضي از آنها به دورهي ساساني ميرسد.
مهمترين كتيبهي زبان پهلوي، كتيبهي شاپور اول [70-239 م.] در كعبهي زرتشت (نقش رستم) است. از كتيبههاي ديگر ميتوان كتيبهي «كرتير» موبد ساساني را در نقش رجب و كعبهي زرتشت، و كتيبهي «نرسي» را در پايكولي نام برد.
از آثار پهلوي كتابي كه خاص ادبيات زرتشتي است، «دينكرد» و «بندهش» و «دادستان دينيك» و «ماديكان هزار دادستان» و «ارداويراف نامه» [ارداويراز نامه] و «مينوگ خرد» و «نامههاي منوچهر» و «پندنامهي آذرباد ماراسپندان» و همچنين تفسير پهلوي بعضي اجزاي اوستا را بايد نام برد. از آثاري كه جنبهي ديني بر آنها غالب نيست، «يادگار زريران» و «كارنامهي اردشير بابكان» و «خسرو كواتان و ريذك» و «ماديگان شترنگ» در خور ذكر است.
زبان فارسي كنوني دنبالهي زبان پهلوي است. اما عدهي زيادي لغت پارتي از زمان تسلط اشكانيان در فارسي ميانه (پهلوي) و در نتيجه فارسي كنوني راه يافته. از اين قبيل است كلمات فرشته، جاويد، اندام، افراشتن، خاستن، و مرغ كه در فارسي ميانه (از آثار تورفان) به ترتيب frestag، jayed، hanam، awrast، xist، و murv است. همچنين "پور" (در پهلوي: pus = پسر) و مهر و چهر و شاهپور و فرزانه و پهلوان را بايد طبق قواعد زبانشناسي از كلمات پارتي محسوب داشت.
«زبان سغدي»: اين زبان در كشور سغد كه سمرقند و بخارا از مراكز آن بودند رايج بوده است. يك زمان سغدي زبان بينالمللي آسياي مركزي به شمار ميرفت و تا چين نيز نفوذ يافت. آثار سغدي همه از اكتشافات اخير آسياي مركزي و چين است.
آثار سغدي را ميتوان از چهار نوع شمرد: آثار بودايي، آثار مانوي، آثار مسيحي، آثار غير ديني. از اين ميان آثار بودايي مفصلتر است.
خط سغدي خطي است مقتبس از خط آرامي و در آن هزوارش به كار ميرود، اما عدهي اين هزوارشها اندك است. همهي آثار بودايي و همچنين آثار غير ديني و كتيبهي قربلگسون در مغولستان (به خط چيني و اويغوري و سغدي، متعلق به قرن سوم هجري) هم به اين خط است. آثار مسيحي به خط سرياني و آثار مانوي به خط خاص مانوي نوشته شده.
ميان آثار بودايي و مسيحي و مانوي مختصر تفاوتي از حيث زبان ديده مي شود كه نتيجهي تفاوت لهجه و تفاوت زماني اين آثار است. آثار سغدي مسيحي ظاهراً تلفظ تازهتري را نشان ميدهد. خط اصلي سغدي كه آثار بودايي به آن نوشته شده، مانند خط پهلوي، خط تاريخي است و حاكي از تلفظ قديمتري است.
زبان سغدي در برابر نفوذ زبان فارسي و تركي به تدريج از ميان رفت. ظاهراً اين زبان تا قرن ششم هجري نيز باقي بوده است. امروزه تنها اثر زندهاي كه از زبان سغدي به جا مانده، لهجهي مردم «يغنوب» [Yaghnob] است كه در يكي از درههاي رود زرفشان بدان سخن ميگويند و بازماندهي يكي از لهجات سغدي است. *
* لغتنامهي دهخدا، مقدمه، 1337، ص 18-16