۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۲

خويشاوندي زبان‌هاي ايراني و اروپايي

در هزاره‌ي سوم پيش از ميلاد، قومي بزرگ متعلق به نژاد سفيد شمالي (Nordic) كه اعضاي آن ويژگي‌ها و مشخصه‌هاي زباني و فرهنگي و اجتماعي و ديني مشترك و يگانه‌اي داشتند، در سرزمين‌هاي وسيع دشت‌هاي جنوب روسيه، نواحي شرقي و فرودست رود Dniepr ، شمال قفقاز و غرب اورال مي‌زيستند. اين قوم بزرگ كه اينك آن را به نام «هندواروپاييان» مي‌شناسيم، در سده‌هاي بعد، به تدريج دست به مهاجرت‌هاي گسترده‌اي زده و بخش‌هاي بزرگي از سرزمين‌هاي آسيا و اروپا را به دست آوردند [گيرشمن، ص 9 و 4 ـ 52؛ بهار (1352)، ص هفده؛ بهار (1376)، ص6 ـ 385؛ فروشي، ص پنج].
طبيعي است كه اقوام هندواروپايي پس از مهاجرت و پراكندگي، به تدريج و به سبب اوضاع ويژه‌ي زيستگاهي خود و پيوند با اقوام بومي، دچار تغيير و تحول در آيين‌ها و فرهنگ و مشخصه‌هاي اصيل خود شده باشند؛ اما اين دگرگوني‌ها و تحول‌ها هرگز بدان حد نبوده است كه بتواند ريشه‌ها و ميراث اصيل هندواروپايي آنان را يكسره محو و نابود كند. اما آن ميراث مشترك اقوام هندواروپايي كه بيش از موارد و عناصر ديگر از آسيب و اثرات طبيعي و تاريخي در امان مانده و هنوز نشانه‌هايي برجسته از دوران وحدت و يك‌پارچگي نخستين اقوام هندواروپايي را در خود محفوظ داشته است، «زبان» است. زبان‌هاي كهن و نويي كه ملل مختلف متعلق به تبار هندواروپايي به آن سخن گفته و يا مي‌گويند، نه تنها داراي ساختار دستوري همانندي است، بل كه حاوي انبوهي از واژگان مشترك و مشابه است كه تفاوت ميان آن‌ها گاه در حد كم يا زياد بودن يك حرف يا يك صوت است.
پژوهش‌گران و زبان‌شناسان در طول يك سده‌ي اخير، با اتكا به پيوستگي و همانندي زبان‌هاي ملل هندواروپايي تبار، موفق به بازسازي زبان اصيل هندواروپايي (يعني زبان اصلي و نخستين قوم هندواروپايي پيش از جدايي و پراكندگي) شده‌اند.
شاخه‌هاي عمده‌ي خانواده‌ي زبان‌هاي هندواروپايي در غرب عبارت است از زبان‌هاي: ژرمني، سلتيك، يوناني، بالتو ـ اسلاويك، ارمني و آلبانيايي كه هر كدام داراي زير شاخه‌هاي جداگانه‌اي است.
شعب اصلي خانواده‌ي زبان‌هاي هندواروپايي در شرق عبارت است از زبان‌هاي : هندوايراني، تخاري (در آسياي ميانه) و آناتوليايي. زبان‌هاي ايراني كهن شامل زبان‌هاي اوستايي و پارسي باستان مي‌باشد و زبان‌هاي ايراني ميانه و نو شامل زبان‌هاي پارتي، پهلوي، سغدي، خوارزمي، بلخي، ختني، استي (Oseti)، فارسي، كردي، بلوچي، تاجيك، پشتو و… است. زبان‌هاي كهن هندي شامل زبان‌هاي سنسكريت و پراكريت مي‌باشد و زبان‌هاي آناتوليايي زبان‌‌هاي هيتي، ليديه، ليكيه، فريژيه و… را در برمي‌گيرد [ميراث ايران، ص 319؛ http://iranianlanguages.com/indo-european.htm].
در ميان كل زبان‌هاي هندواروپايي، زبان‌هاي اوستايي و سنسكريت جزء كهن‌ترين اعضاي اين خانواده‌اند.
براي مقايسه‌ي زبان‌هاي ايراني با زبان‌هاي اروپايي به منظور شناسايي و نمودن واژگان مشترك و مشابه، به ويژه زبان‌ اوستايي معياري مهم است چرا كه به لحاظ قدمت و اصالت، از ديگر زبان‌هاي ايراني پيشين‌تر و برتر است. بر اين اساس، در ادامه‌ي اين مطلب، به برخي همانندهاي بسيار نزديك زبان‌ اوستايي با زبان انگليسي اشاره مي‌شود. زبان فارسي با وجود آن كه يكي از جوان‌ترين اعضاي خانواده‌ي زبان‌هاي هندواروپايي است و به تحقيق، ساييده‌ترين و پيراسته‌ترين عضو اين گروه است (مانند واژه‌ي اوستايي Khshathra كه در زبان فارسي مبدل به «شاه» شده؛ و يا واژه‌ي اوستايي Khvarenah كه در فارسي تبديل به «فر» گرديده است و چنين حدي از روند سايش و چكيدگي، در ميان ديگر زبان‌هاي نو هندواروپايي، بي‌نظير است) و در برابر زبان‌هاي بومي و بيگانه نيز بسيار نرمش‌پذير بوده است، اما هنوز شمار زيادي از واژگان اصيل و مشترك با ديگر زبان‌هاي هندواروپايي در آن موجود و قابل مشاهده است:

* انگليسي: Now = اوستايي: Nu = فارسي: كنون، اكنون
* انگليسي: Father = اوستايي: Patar = فارسي: پدر
* انگليسي: Mother = اوستايي: Matar = فارسي: مادر
* انگليسي: Doughter = اوستايي: Dugedar = فارسي: دختر
* انگليسي: Brother = اوستايي: Bratar = فارسي: برادر
* انگليسي: ‍Path = اوستايي: Pathan = فارسي: راه
* انگليسي: Preis = اوستايي: Pereska = فارسي: بها
* انگليسي: Name = اوستايي: Naman = فارسي: نام
* انگليسي: Inter = اوستايي: Antare = فارسي: اندر
* انگليسي: Star = اوستايي: Star = فارسي: ستاره
* انگليسي: Thou = اوستايي: Tum = فارسي: تو
* انگليسي: Three = اوستايي: ‏Thri = فارسي: سه
* انگليسي: Devil = اوستايي: Daeva = فارسي: ديو
* انگليسي: Cow = اوستايي: Gao = فارسي: گاو
* انگليسي: He = اوستايي: He = فارسي: او
* انگليسي: Ice = اوستايي: Isi = فارسي: يخ
* انگليسي: Jinni = اوستايي: Jaini = فارسي: جن
* انگليسي: Not = اوستايي: Noit = فارسي: نه
* انگليسي: Upper = اوستايي: Upara = فارسي: ابَر
* انگليسي: Immortal = اوستايي: Ameretat = فارسي: امرداد، مرداد (بي‌مرگ)
* انگليسي: Fresh = اوستايي: Frasha = فارسي: تازه


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كتاب‌نامه:
ـ بهار، مهرداد (1376): «پژوهشي در اساطير ايران»، انتشارات آگه
ـ بهار، مهرداد (1352): «اساطير ايران»، انتشارات بنياد فرهنگ ايران
ـ فروشي، بهرام: «ايران‌ويج»، انتشارات دانشگاه تهران، 1374
ـ گيرشمن، رومن: «تاريخ ايران از آغاز تا اسلام»، ترجمه‌ي محمود بهفروزي، انتشارات جامي، 1379
ـ «ميراث ايران»: زيرنظر ا.ج. آربري، ترجمه‌ي احمد بيرشك و ديگران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1346



******

عنوان مقاله‌ي ويژه‌ي هفته‌ي آينده: معماي برديا