۲ دی ۱۳۸۲

آذربايجان در عصر ساسانيان

واپسين شاه بزرگ پارتي، اردوان چهارم، همزمان با درگيري با اردشير يكم بنيان‌گذار دودمان ساساني، گرفتار كشمكش با برادرش بلاش ششم بر سر پادشاهي بود. پشتيبانان اردوان در ماد، آذربايجان، خوزستان و آديابنه (Adiabene) نيرومندتر بودند. با وجود اين، «گئو ويدنگرن» (G. Widengren, in La Persia nel Medioevo, Accademia Nazionale dei Lincei, Quaderno 160, Rome, 1971, p. 749) دلايل و نشانه‌هايي يافته است مبني بر اين كه عموم مردم «مادِ آتورپاتكان» (= آذربايجان)، متحد اردشير يكم بودند. در هر حال، همين كه اردشير، اردوان را در سال 226 م. شكست داد و كشت، آذربايجان با مقاومت اندكي، تسليم گرديد. برجسته‌نگاري معروف ساساني در سلماس، در نزديكي درياچه‌ي اروميه، كه در آن تصوير اردشير و چند تن ديگر ترسيم شده، به باور ويدنگرن، كاملاً محتمل است كه يادبودنهاده‌اي به مناسبت همين موفقيت بوده باشد. عقيده‌ي «والتر هينتس» (Iranica Antiqua 5, 1965, p. 159) مبني بر اين كه، اين برجسته‌نگاري، چيرگي اردشير را بر ارمنيان يادآوري مي‌كند، به نظر مي‌رسد كه اعتبار كم‌تري داشته باشد.
ديگر دانسته‌ي ارائه شده درباره‌ي آذربايجانِ اوايل عصر ساساني، از آنِ شاپور يكم است، در نخستين سال پادشاهي‌اش، يعني 42-241 م.، زماني كه وي دو لشكركشي را رهبري كرد: نخست عليه خوارزميان و سپس عليه «مادهاي باشنده در كوه‌ها»، كه ظاهراً منظور از آن، آذربايجان است. به نظر مي‌رسد كه پس از آن، آذربايجان آرام و ساكن شده باشد چرا كه در منابع، لشكركشي ديگري عليه اهالي اين ناحيه، گزارش نشده است.
چنين مي‌نمايد كه «آتورپاتكان» (Aturpatakan، در يوناني: Atropatene) در سراسر دوره‌ي ساساني، رسماً ايالتي به شمار مي‌آمد كه يك «مرزبان» از جانب شاهان ساساني بر آن حاكميت داشت و از همه‌ي اختيارات يك شهربان (Satrap) برخوردار بود. آذربايجان مركزي ديني بود و پرستشگاهي عمده در «شيز» (تخت سليمان كنوني) قرار داشت كه جايگاه «آذرگشن‌اسپ» (Adurgushnasp) يكي از سه آتش بسيار مقدس امپراتوري بود. نام «شيز» اغلب در پيوند با نام‌هايي ديگر، به ويژه: Ganzaca (Ganzak) و Thebarmais آشكار مي‌شود، اما اين احتمال كه همه‌ي اين نام‌ها، به مكان واحدي اشاره دارند، مورد ترديد است.
به سبب وجود آتشكده‌ي بزرگ ياد شده، اين ناحيه چنان مورد احترام بود كه هربار كه پادشاه ساساني جديدي تاج‌گذاري مي‌كرد، همه‌ي راه را تا آتشكده پياده مي‌پيمود، و به علت تأسيس كاخي سلطنتي در اين ايالت، آذربايجان به بخشي كاملاً يگانه شده با امپراتوري تبديل شد، در مقابل حالت فرمان‌برداري آزادانه‌اي كه اين سرزمين در عصر پارتي داشت.
«ارنست هرتسفلد» مي‌پنداشت كه "[در عصر ساساني، دارندگان] اسم شخص‌هاي مركب با gushnasp، نام آتش مقدس گنزك، مشخصاً آذربايجاني بوده‌اند"؛ اگر چنين باشد، اين ايالت مردان شايسته‌ي بسياري به باور آورده بود كه مقامات بالايي را در طول چهار سده فرمان‌روايي ساساني در دست داشتند.
آذربايجان در اواخر عصر ساساني مجدداً به صحنه‌ي تاريخ بازمي‌گردد. در 590 م. نبردي قاطع در كشمكش بر سر سلطنت، ميان بهرام چوبين غاصب و خسرو دوم پرويز در گنزك آذربايجان درگرفت كه به پيروزي خسرو منتهي شد. در سال 628 م. امپراتور بيزانس Heraclius به آذربايجان هجوم آورد، شهر گنزك را تصرف كرد و آتشكده‌ي آذرگشن‌اسب را تاراج نمود. از آن پس، اقتدار ساساني رو به افول نهاد. آذربايجان در بين سال‌هاي 639 م. و 643 م. به دست اعراب افتاد و مرحله‌ي جديدي در تاريخ آن آغاز شد (1).

(1) K. Schippmann, "Azerbaijan III. Pre-Islamic history": Encyclopaedia Iranica, vol. 3, 1989, p. 224