۲۸ بهمن ۱۳۸۲

تأثيرات فرهنگي ايران بر ارمنستان

در حوزه‌ي فرهنگي، پذيرفتاري ارمنستان از تأثيرگذاري ايران، در سه مرحله‌ي اصلي رخ داده است:
1- تأثير و نفوذ ايران هخامنشي با پيوستن ارمنستان به امپراتوري هخامنشي آغاز گرديد و تا مدتي طولاني پس از سقوط امپراتوري تداوم داشت و احتملاً سرانجام با تأثيرگذاري اشكانيان يگانه و آميخته شد. رسوم و شيوه‌هاي اجرايي هخامنشيان را شهربانان «ارنتي» (Orontid) ارمنستان و شاهان «آرتاكسي‌» (Artaxiad) آن حفظ نمودند و ادامه دادند. استرابو (Geography 11.13.9) اشاره مي‌كند كه ارمنيان شيوه‌ي پوشش خود را از مادها برگرفته بودند؛ اما بي‌گمان وي مادها كهن را در معناي دقيق، با مادها آتورپاتكان درآميخته و خلط كرده است. ارمنيان يقيناً پيوندها و روابط عمده‌تري با اهالي آتورپاتكان، همسايگان نزديك و شركاي تجاري خود داشتند تا اين كه با پارس‌ها. افزون بر اين، شاهان ارمنستان و آتورپاتكان به داشتن پيوندهاي ناشي از ازدواج نيز معروف بودند (Strabo 11.13.1).
واقعيتي گواهي شده و جالب توجه آن است كه در ارمنستان اواخر عصر هخامنشي سه زبان رايج و متداول بود: الف) زبان ارمني (يا ارمني مقدم/ proto-Armenian)، گويش محلي بدون نوشتار؛ ب) گويشي، احتمالاً پارسي يا پارسي- مادي، كه نه تنها در دربار شهربانان ارمنستان بل كه در ميان طبقات كاملاً فرودست جامعه نيز بدان تكلم مي‌شد (به نوشته‌ي Xenophon, Anabasis 4.5.10 & 5.34)، و شايد پيش از اين به حروف آرامي نوشته مي‌شد؛ پ) آرامي شاهنشاهي، زبان دولت و روابط بين الملل كه به ديرينگي آغاز سده‌ي دوم پ.م. نيز همچنان مورد استفاده در نگارش اسناد رسمي بود.
2- تأثيرگذاري پارتي اشكاني بر ارمنستان، كه با برآمدن پارتيان در سده‌ي دوم پ.م. آغاز گرديد و پس از استقرار اشكانيان بر تخت سلطنت ارمنستان در اواسط سده‌ي يكم ميلادي اوج يافت، نيرومندتر و پايدارتر بود. از آن زمان به بعد، شاهان ارمنستان كوشيدند كه دربار خود را عين و هماني (replica) دربار اشكاني در تيسفون بسازند، حال آن كه اشراف ارمني پيوندها و روابط نزديكي را با آريستوكراسي پارتي (برخي از خانواده‌هايي كه به ارمنستان مهاجرت كرده بودند) ايجاد كردند و حتا شيوه‌ي پوشش آنان را به عنوان الگو پذيرفتند. تا زماني كه گويش ارمني به عنوان يك زبان عاميانه‌ي صرف باقي بود، زبان پارتي در دربار و در ميان طبقات فرادست ارمنستان چيرگي و تداول داشت. بيش‌تر وام‌واژه‌هاي ايراني موجود در ريشه‌ي زبان كهن ارمني از اين دوران برجاي مانده است.
تأثير و نفوذ اشكانيان آثار و نمودهاي برجسته‌اي را بر جنبه‌هايي از تمدن ارمني باقي گذاشت. براي نمونه، gusan (جمع gusank')، گونه‌اي رامشگر يا خنياگر، كه نويسندگان ارمني گهگاه از آن ياد كرده‌اند، هماني gosan (گوسان) پارتي است. در طي دوران ساساني، ارمنستان مسيحي روي هم رفته به سنت‌هاي ايران اشكاني وفادار مانده بود.
3- تأثير و نفوذ ساسانيان، واپسين اثرپذيري ارمنستان از ايران بود و به نظر مي‌آيد كه نسبتاً نيرومند بوده است، هر چند با تغيير شيوه‌ي برخورد سياسي و ديني ايرانيان، دچار افت و خيز مي‌گرديد. در زمان ابداع الفباي ارمني، پهلوي زبان حكومت سلطنتي و دربار بود (Movses Xorenac'i. 3.52)، در صورتي كه زبان‌هاي سرياني و يوناني در كليسا كاربرد داشت. پيش‌رفت و گسترش خط و نگارش ارمني، اهميت زبان پهلوي را به گستردگي كاهش داد. با وجود اين، در ارمنستان ايران، اين زبان براي نگارش اسناد رسمي و گهگاه همراه با زبان ارمني، مرسوم و معمول ماند. از سوي ديگر، با وجود خصومت ارمنيان با مزداپرستي، پيوندها و روابط نزديك ميان آريستوكرات‌هاي دو كشور هرگز از هم نگسست و ارمنيان به برخي جوانب دنيوي فرهنگ ساساني بي‌علاقه و بي‌اعتنا باقي نماندند. در سده‌ي ششم ميلادي، بردباري ساسانيان نسبت به مسيحيان و حضور مسيحيان بسيار در دربار ساساني، روابط و مناسبات ارمني- ايراني را آسان‌‌تر ساخت. اين نكته يقيناً مهم و پرمعناست كه واپسين مرزبان ارمنستان، Varaztiroc Bagratuni در كاخ شاهنشاه ساساني پرورش يافته بود. *

* M. L. Chaumont, "Armenia and Iran II. the pre-islamic period": Encyclopaedia Iranica, vol. 2, 1987, p. 438