۲۶ اسفند ۱۳۸۲

زبان پارسي باستان

+ نوشته‌ي: دكتر محمد معين
زبان ايرانيان دوره‌ي هخامنشي موسوم است به «فرس قديم» يا «فرس هخامنشي» يا «پارسي باستان». اين زبان با زبان سنسكريت، يعني زباني كه كتب مقدس برهمنان (هند) بدان نوشته شده، از طرفي و از طرف ديگر با زبان اوستايي مشابه و هر سه از يك ريشه منشعب شده‌اند.
مهم‌ترين مداركي كه از زبان پارسي باستان در دست است، كتيبه‌هاي هخامنشي است كه از عهد كورش بزرگ به بعد [؟] بر صخره‌ها و سينه‌هاي كوه‌ها با حروف ميخي نوشته شده است. از اين كتيبه‌ها در حدود پانصد لغت به زبان پارسي باستان استخراج مي‌شود.
علاوه بر كتيبه‌ها، تعدادي مهر و ظرف به دست آمده كه بر آن‌ها نيز كلماتي منقوش است. پس از كتيبه‌ها و مهرهاي عهد هخامنشي، منبع ديگري براي آشنا شدن با لغات پارسي باستان هست، ولي در اهميت به درجه‌ي منبع اولي نمي‌رسد. توضيح آن كه مورخان يوناني بعضي اسامي خاص [پارسي] را طوري ضبط كرده‌اند كه بسيار كم تصحيف شده، و با در نظر گرفتن اين نكته كه يونانيان اواخر كلمات پارسي باستان را چگونه تغيير مي‌داده‌اند، و كدام حرف پارسي به كدام حرف يوناني تبديل مي‌يابد، به آساني مي‌توان پي برد كه اين اسامي به پارسي باستان چه بوده، و چون اسامي خاص در بعض موارد تركيبي است، يعني يك اسم عام با اسمي ديگر يا با فعل و يا صفتي تركيب شده، از اين نوع اسامي هم لغاتي به دست مي‌آيد؛ مثلاً اسم سردار پارسي را كه در جنگ "گرانيكوس" با اسكندر نبرد كرد، برخي از مورخان يوناني «Spithradates» نوشته‌اند، و چون يونانيان «ث» پارسي باستان را با th الفباي خود تطبيق كرده و اسم مزبور را با آن نوشته‌اند، بي‌شك مي‌توان گفت كه اين اسم در پارسي باستان «Spithra.data» (سپيثره.داته) بوده، يعني «داده‌ي سپهر» و سپهر را به زبان پارسي باستان Spithra (سپيثره) مي‌نوشته‌اند؛ چنان كه «مهر» را Mithra (ميثره) مي‌نوشته‌اند. اين نوع اسامي خاص كه يونانيان تقريباً صحيح ضبط كرده‌اند، و از آن مي‌توان لغاتي به دست آورد، كم نيست. و نيز چنين است كلمه‌ي Staspes كه يوناني شده‌ي Sataspa پارسي باستان مي‌باشد، و به زبان امروزي «صد اسب» گوييم. بنابراين از دو اسم مزبور دو لغت به دست مي‌آيد كه در كتيبه‌ها نيست: Spithra به معني سپهر و Sat به معني صد.
آيا پارسي باستان، زبان محاوره‌ي دربار و مردم هخامنشي بوده يا زبان مستعمل در فرمان‌ها و كتيبه‌ها؟ اگر چه پاسخ قطعي به اين سوال نمي‌توان داد، ولي چون در كتيبه‌هاي پادشاهان هخامنشي مخصوصاً آخرين آنان اشتباهات دستوري يافته‌اند، دانشمندان فن چنين استنباط مي‌كنند كه اين زبان در عصر هخامنشيان هم كهنه شده بود و آن را بر طبق معمول در بيانيه‌هاي رسمي به كار مي‌برده‌اند، و چون زبان محاوره و كتاب‌هاي عادي ساده‌تر بود، همه اين زبان را كاملاً نمي‌دانسته‌اند، بنابراين غلط‌هاي مذكور ناشي از خطاي دبيران دفترخانه‌هاست. اين استنباط را بعضي قرائن تأييد مي‌كنند؛ زيرا مي‌بينيم كه برخي از نام‌هاي خاص چنان كه در كتيبه‌ها ضبط شده با آن چه معاصران آنان ضبط كرده‌اند، تفاوت دارد، مثلاً اسم داريوش در كتيبه‌ها Darayavaush است در صورتي كه در تورات Daryush و يونانيان آن را Daryos ضبط كرده‌اند (مخرج شين در زبان يوناني نبوده و آن را بدل به سين مي‌كرده‌اند) و نيز اردشير را در كتيبه‌ها Artaxshathra نوشته‌اند، ولي كتزياس مورخ يوناني [سده‌ي پنجم- چهارم پ.م.] نام دو تن از رجال درباري را Artasiras نوشته است، و اگر به جاي سين، شين بگذاريم و سين آخري را هم كه يوناني است حذف كنيم، Artashira مي‌شود و معلوم است كه ساده‌تر از ارتخشثره و به زبان امروزي ما نزديك‌تر است.
در هر حال بعضي از زبان‌شناسان عقيده دارند كه در دوره‌ي هخامنشيان مخصوصاً در اواخر آن عهد، به همان زبان پهلوي يا به زباني كه بسيار بدان نزديك بوده سخن مي‌رانده‌اند، و پارسي باستان چنان كه در كتيبه‌ها به كار مي‌رفته، در شرف احتضار بوده است.
با وجود اين، قراين ديگر مي‌رساند كه زبان ادبي آن عصر همان زبان پارسي باستان است كه بدان اشعار، سرودها، فرمان‌ها، وقايع‌نامه‌ها و غيره را مي‌گفته‌اند و مي‌نوشته‌اند.
آثار هخامنشي به زبان پارسي باستان:
كتيبه‌هاي پادشاهان هخامنشي به خط ميخي هخامنشي نوشته شده است. از اين پادشاهان كتيبه‌هايي به جا مانده:
[منسوب به] اريارمنه، ارشامه، كورش بزرگ (559- 529 پ.م.)، داريوش بزرگ (522- 486 پ.م.)، خشايارشا (482- 465 پ.م.)، اردشير اول (465-424 پ.م.)، [داريوش دوم (423-403 پ.م.)]، اردشير دوم (404-359 پ.م.)، اردشير سوم (359- 338 پ.م.). بيش‌تر اين نوشته‌ها در بدنه‌ي كوه يا ديوارهاي كوشك‌ها و ستون‌ها نقش شده، از جمله كوه بغستان (بيستون) و الوند و وان (ارمنستان) و شوش و تخت جمشيد و تنگه‌ي سوئز (مصر) و جز اين‌ها، و نيز چند نگين و مهر كه داراي نام‌هايي است و چند ظرف كه به چهار خط پارسي باستان، ايلامي، بابلي و تصويري (هيروگليف) منقوش است. اين سنگ‌نبشته‌ها و لوحه‌ها غالباً به سه زبان و خط است: نخست به زبان پارسي باستان، ديگر به زبان ايلامي و ديگر به زبان بابلي (كه با زبان آشوري فقط تفاوت لهجه دارد). اين دو زبان اخير كه ترجمه‌ي كتيبه‌ي پارسي است، هر يك به خط ميخي مخصوص به خود نوشته شده است. *

* لغت‌نامه‌ي دهخدا، مقدمه، 1337، ص 39-38