قبيلهي گرمن
Germanioi، به يوناني (همچنين: Karmanians، Carmanians)، نام يك قبيلهي ايراني باستان شاغل به كشاورزي بوده است (هردوت1/125). از آن جا كه اين اشاره تنها يادكرد اين نام از سوي هردوت است (نام Germanioi از فهرست وي دربارهي خراجگزاران داريوش و نيز فهرست بنيچههاي خشايارشا غايب است)، ميتوان Germanioi را با نام Karmanioi، كه "استفانوس بيزانتي" از آن ياد كرده، مطابق دانست. سپستر، "نئارخوس" (Nearchus) به آنان به عنوان اهالي «كرمانيا» (Carmania) اشاره نموده و اظهار كرده است كه «آنان مانند پارسهايي كه با آنان همسايه بودند ميزيستند و سازوبرگ رزمي يكساني داشتند» (Indica 38.1).
به دنبال نئارخوس و "اونسيكريتوس" (Onesicritus)، استرابو از رونق و توانگري سرزمين آنان ياد ميكند و به خويشاوندي فرهنگي ميان پارسها و كرمانيها در زبان و طرز پوشش، و روش كشاورزي يكسان ايشان تأكيد مي كند، به ويژه همچنان كه آنان در برداشت مو با هم مرتبط بودند. استرابو تفاوتي نيز ميان اين مردمان قائل است و به جنبه و ماهيت قديمي برخي جامههاي محلي كرمانيان تأكيد ميكند.
در حالي كه نئارخوس عقيده دارد كه كرمانيان كاملاً مانند پارسها با دشمنان ميجنگيدند، استرابو اظهار ميكند كه، به سبب كميابي اسب، بيشتر كرمانيها حتا در جنگ، از خر به جاي اسب استفاده ميكردند. هيچ مردي از آنان پيش از آن كه سر دشمني را بريده و تقديم پادشاه كند، ازدواج نميكرد و شأن و اعتبار وي وابسته به شمار سرهايي بود كه گرد ميآورد (Strabo, 15.2.14). كرمانيان از مراسم نقل و انتقال سختي پيروي ميكردند كه با آن ِ پارسيان متفاوت بود (Strabo, 15.3.18).
در حالي كه محتمل است كرمانيان، همراه با قبايل ديگري كه هردوت از آنان ياد كرده، پارسيزده (Persianized) شده بودند، با وجود اين، آنان پوشش متمايز و ساختار اجتماعيشان را همچنان حفظ كرده بودند.*
* Pierre Briant, "Germanioi": Encyclopaedia Iranica, vol. X/5, 2001
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+ با توجه به اين كه در دو مقالهي پيشين اين تارنما و نيز در بخش پيامهاي آنها، به تفصيل به موضوع رسم «خويدوده» پرداخته و به انواع سوالات و نقدها و ترديدهاي مطرح شده پاسخ دادهام، و عليرغم اين كه مخالفان وجود اين اصل تاكنون هيچ سندي را كه نمودار رد و تقبيح اين سنت در متون و آموزههاي زرتشتي باشد ارائه نكردهاند، ديگر ضرورتي را در ادامهي اين بحث و اطالهي كلام نميبينم. هر خوانندهي بيطرف و علاقهمندي ميتواند با مراجعه به آن نوشتارها و بررسي اسناد و استدلالهاي اقامه شده، به دور از مجادلات بينتيجه و فرسايندهي رايج، شخصاً به ارزيابي و داوري موضوع بنشيند و به هر نتيجهاي كه خواهان است، دست يابد. در نهايت، از همهي خوانندگان بزرگواري كه بحثهاي مجادلهآميز و پرتنش اخير را با آرامش و شكيبايي و متانت پيگيري نمودند، بسيار سپاسگزارم و از همهي خوانندگان محترم خواهشمندم كه از پرداختن به موضوعات خارج از بحث و تكرار مجادلات گذشته، خودداري نمايند.