۳ دی ۱۳۸۸

ثبت ‌ملي متن منشور كوروش در شيراز

متن منشور كوروش به عنوان نخستين سند مكتوب با ادبياتي تأثيرگذار درباره عـدالت و مراعات حقوق مردم جهان امـروز با حضور رييس‌جمهوري و اعضاي هيـــأت دولت در شيراز به ثبـــت ملي رسيد.
به گزارش واحد مركزي خبر، معاون رئيس‌جمهوري و رئيس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري با اشاره به تشکيل ستاد وي‍ژه و کميته‌هاي تخصصي براي ورود، نگهداري و نمايش منشور کوروش در ايران به همراه ساير برنامه‌هاي علمي و فرهنگي، افزود: ثبت ملي منشور کوروش در آستانه ورود اين کتيبه استوانه اي ارزشمند به ايران را به فال نيک مي‌گيريم و بار ديگر به همه جهانيان اين پيام روشن را مي‌دهيم که ما ايرانيان بنيانگذار حقوق بشر در جهان بوده‌ايم و 2000 سال پيش از رهبراني همچون «ابراهام لينکلن»، سند دموکراسي، آزادگي، نفي بردگي و استثمار را براي جهانيان تدوين کرده بوديم. ‏
معاون رئيس‌جمهوري منشور کوروش را کهن‌ترين سند مکتوب با ادبياتي تاثير گذار درباره عدالت و مراعات حقوق انسان‌ها برشمرد و افزود: در زماني که بسياري از الواح مکتوب باقيمانده، از جنگ افروزي و تضييع حقوق انسان‌ها در سراسر گيتي خبر مي‌دهد، ايرانيان در اوج قدرت پيام صلح و دوستي، انسانيت و عدالت، نوعدوستي و احترام به ابناء بشر و اقوام و اديان را به جهانيان هديه مي‌کنند. ‏
بقايي گفت: منشور کوروش در دوراني نوشته و ساخته شد که جهان مالامال از جنگ، بردگي و اسارت و ظلم صاحبان قدرت و دارايي بر ضعفا بود و اين نخستين بيانيه حقوق بشر ارمغاني ازملت و دولتمردان ايران براي جهاني است که از جنگ و خشونت، جنگ تبعيض و بي‌عدالتي رنج مي‌برده است. ‏
رئيس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري ثبت اين اثر معنوي و نمايش منشور کوروش در آينده نزديک را فرصتي دوباره و ارزشمند براي تکرار پيام صلح و دوستي ايران و ايرانيان براي جهانيان دانست و افزود: برنامه‌هاي ويژه اي براي تحقق اين منظور و تبيين جايگاه ميراث ايران و نقش تعيين کننده آن در تاريخ و حيات بشري تدارک ديده شده است که در آستانه ورود منشور کوروش به ايران در ايام نمايش عمومي و پس از آن اجرا خواهد شد. ‏
منشور حقوق بشر کوروش که با نام استوانه کوروش نيز شناخته مي‌شود، از جنس سفال بوده و در سال 539 پيش از ميلاد تهيه شده است. ‏
دور تا دور اين استوانه سفالين که 23 سانتي‌متر طول و 11 سانتي‌متر عرض دارد، در حدود 40 خط به زبان ميخي بابلي، فرمان‌هاي کوروش حک شده است. ‏منشور کوروش به عنوان نخستين منشور حقوق بشر شناخته مي‌شود و در سال 1971 ميلادي، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمي منتشر کرد و بدلي از اين منشور نيز در مقر سازمان ملل متحد در شهر نيويورک نگهداري مي‌شود. ‏
بر اساس توافق‌هايي ميان سازمان ميراث فرهنگي و موزه بريتانيا منشور کوروش 16 ژانويه 2010 مصادف با 26 دي‌ سال جاري به ايران منتقل و براي مدت چهارماه در موزه ملي ايران به نمايش گذاشته مي‌شود و فعاليت‌هاي علمي فرهنگي درباره مسائل باستان‌شناسي نيز در حاشيه نمـــايش اين شيء تاريخي ارزشمند تدارک ديده شده است.
---------------------------------------------------
نوشته‌ي فوق بي‌كم و كاست از اين منبع گرفته شده است:
روزنامه اطلاعات، 2/دي/1388، ص 2

۱۹ آذر ۱۳۸۸

بار ديگر: ارتش كمبوجيه و مصر

سرمان به‌كار خودمان گرم بود و داشتيم زندگيمان را مي‌كرديم؛ براي خودمان در پايتخت هخامنشيان و درست بيخ‌گوش آثار باستاني هتل مي‌ساختيم، از زير چهارباغ و كنار سي‌و‌سه پل، مترو عبور مي‌داديم.
فكر مي‌كرديم بالاخره نام شاهان را از كتب درسي براي هميشه حذف بكنيم يا نكنيم؟ و از اين دست شيرين‌كاري‌هاي شگفت‌انگيز كه يك جفت برادر ايتاليايي با خبر يافتن ارتش كمبوجيه حسابي سر ذوقمان آوردند؛ آن هم كجا؟ مصر.خلاصه آب دستمان بود زمين گذاشتيم و پايكوبان و مسرور از اين شكوه و جلال ايران باستان تصميم داشتيم بپريم در نخستين طياره‌اي كه در محل مورد نظر توقف مي‌كند تا چشم‌مان به جمال اين ارتش نازنين كه بسياري آن را افسانه مي‌خواندند، روشن شود و با خواهش يا تهديد چند ماهي هم كه شده آنها را قرض بگيريم و در موزه ملي نمايش دهيم تا حسابي دلمان بسوزد از آن همه شكوهي كه حالا از آن تكه استخواني بيش باقي نمانده.
برخي هم البته از ذوق كشف و شهود بهره برده و براي كمبوجيه مي‌سروديم: ارتش گمگشته باز آيد به ايران غم مخور ... كه مصرع دوم توي دهانمان ماسيد و يك باستان‌شناس مصري كه از قضا با پارتي بازي سمت مهمي هم در مصر پيدا كرده خبر فوق را به كل تكذيب كرد و گفت نه خاني رفته نه خاني آمده! حالا كم گرفتار بوديم بايد بيابيم پرتقال فروش را كه البته هميشه پاي پرتقال فروش ما مي‌خواهد ورزشي باشد يا اجتماعي يا فرهنگي وسط گود سياست گير افتاده.
حال بايد ديد اين ماجراي فرهنگي قرار است بستري باشد براي باز شدن يخ روابط سياسي ما و مصري‌ها يا وسيله‌اي است براي سردتر كردن روابط؛ البته بعد از اينكه پرتقال فروش مربوطه را يافتيم و بالاخره فهميديم اصلا ارتشي بود يا نبود؟
[خبر اين بود:] باستان‌شناسان ايتاليايي بقايا و استخوان‌هايي كه به احتمال زياد به لشكر كمبوجيه تعلق داشته و در حدود 2 هزار و 500‌ سال پيش در شن‌هاي صحرايي در غرب مصر مدفون شده‌اند را كشف كردند.
براساس نوشته‌هاي هرودوت، كمبوجيه پسر كورش پس از نافرماني كاهنان معبد آمون از خواسته‌هاي وي 50‌هزار جنگجو را از تبس براي حمله به واحه سيوه در مصر اعزام كرد كه اين سپاه پس از 7 روز پياده‌روي در بيابان به واحه‌اي به نام الخارجه رسيدند كه پس از خروج از آن ديگر هرگز ديده نشدند.
هرودوت مي‌نويسد: بادي قدرتمند و كشنده از جنوب برخاسته و تود‌ه‌هاي عظيمي از شن را به همراه آورده است و تمامي نيروهاي اين لشكر را در خود مدفون كرده است.
افسانه لشكر ناپديد شده كمبوجيه به‌تدريج در غبار تاريخ به فراموشي سپرده شده بود تا اينكه اين دو دانشمند ايتاليايي اعلام كردند نشانه‌هايي را از لشكر ايراني كه توسط توفان شن بلعيده شده بودند، كشف كرده‌اند.
در كنار اين اجساد صخره‌هايي به شكل يك پناهگاه طبيعي در ابعاد 35 متر در 8/1متر در 3 متر كشف شده كه به‌دليل ابعاد بزرگ، مكاني مناسب براي پناه گرفتن از توفان شن به شمار مي‌رفته است.
براساس گزارش [شبكه] ديسكاوري، محققان ايتاليايي برخلاف ديگر باستان‌شناسان، مسيري متفاوت از مسيرهاي مورد مطالعه را از سمت جنوب بررسي كرده و موفق به كشف بقاياي اين لشكر بزرگ شدند.
رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري در نامه‌اي زودهنگام از رئيس‌جمهوري مدد خواست و رئيس‌جمهور هم دستور اعزام هيأتي به صحراي مذكور را صادر كرد. اما...
زاهي هواس، باستان‌شناس معروف مصري كه اكنون دبيركل ارشد هيأت باستاني مصر است در سايت رسمي خود اين خبر را تكذيب كرده و نوشت لازم است من مردم جهان را در زمينه اخباري كه به تازگي در روزنامه‌ها و خبرگزاري‌ها منتشر شده است درباره برادران ايتاليايي كه كشف بقاياي ارتش كمبوجيه پادشاه ايراني را مطرح كرده‌اند، آگاه و در همين‌جا اعلام كنم كه اين اخبار بي‌پايه و اساس و گمراه‌كننده است.
او فعاليت اين دو برادر را غيرقانوني مي‌خواند و يادآوري مي‌كند كه آنها پيش از اين نيز با افسانه‌بافي قصد فروش اشياي عتيقه‌اي را در مكان‌هاي ديگر داشته‌اند. و سازمان ميراث‌فرهنگي نيز طي اطلاعيه‌اي بر مواضع خود پافشاري كرده و ماجرا را تا حدودي سياسي اعلام كرد.
همچنين پائولو گاللو رئيس هيأت باستان‌شناسي در واحه ‌البحرين مصر و محقق مصرشناس در دانشگاه تورين ايتاليا و عضو انجمن باستان‌شناسي اسكندريه مصر نظراتي نزديك به زاهي هواس بيان كرده است. او گفته: «من اين ادعا را تأييد نكرده بلكه آن را تكذيب مي‌كنم. مي‌توان گفت در واحه البحرين (در مصر)، تنها اثر باستاني كه تاكنون به دست آمده، معبدي متعلق به سلسه سي‌ام فراعنه است... هيچ‌كس زماني كه برادران كاستيليوني مي‌گويند ما اين اشيا را يافتيم، آنجا حضور نداشته و هيچ‌كس نمي‌داند آنها اين اشيا را دقيقا كجا پيدا كرده‌اند و هيچ‌كس (غير از خودشان) تاكنون اين اشيا را از نزديك نديده است. بنابراين اين يك رويه و روش علمي نيست. اين آقايان باستان‌شناسان آماتور هستند و حرفه‌اي به حساب نمي‌آيند. چون باستان‌شناسان حرفه‌اي و متخصص به‌گونه ديگري عمل مي‌كنند. حرفه‌اي‌ها ابتدا اشياي پيدا شده را در جاي خود باقي گذاشته تا از آن مستند‌نگاري علمي، عكاسي و گزارش كاوش تهيه كنند و سپس بلافاصله مقامات مسئول و متخصصان ديگر را درخصوص يافته‌هاي خود در جريان مي‌گذارند.»
او تاكيد مي‌كند: «آقايان كاستيليوني باستان‎شناسان آماتوري هستند كه مدت‌هاست اجازه ورود به مصر را ديگر ندارند، چون مقامات مصري دقيقا به خاطر روش‌هاي غيرعلمي‌شان به آنها بي‌اعتمادند». همچنين او مي‌افزايد: « تنها منبعي كه از ناپديد شدن اين لشكر سخن‌ مي‌گويد فقط هرودوت است. تمام داستان و تاريخ‌نگاري هرودوت، مورخ يوناني، عليه كمبوجيه است. او در حقيقت مي‌خواهد تصويري منفي از كمبوجيه ترسيم كند.
احتمالا به همين دليل او از اين تحرك نظامي در صحرا سخن مي‌گويد تا نشان دهد كمبوجيه اصلا فرمانده خوبي نبوده است. اين ادعاي هرودوت همانند ادعاي ديگرش درباره كشته شدن گاو آپيس توسط كمبوجيه است. در حالي كه در جريان كاوش‌هاي باستان‌شناسي در مقبره گاو مقدس، تابوت بسيار زيبا و بزرگي به دست آمد كه آن را كمبوجيه براي تدفين اين گاو مقدس ساخته و به مصري‌ها اهدا كرده است. بنابراين علم باستان‌شناسي، خلاف گفته‌هاي هرودوت را نشان داده است.»
اقدام بعدي، درخواست ايران از يونسكو
سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري بيكار ننشسته و همچنان در تلاش براي كشف حقيقت ماجراست و با ارسال نامه‌اي به يونسكو خواستار كمك اين سازمان جهاني براي صيانت از هويت 50‌هزار سرباز هخامنشي در مصر شده است.
حسن محسني، مديركل اداره روابط عمومي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري از ارسال نامه‌اي به يونسكو براي صيانت از هويت 50هزار سرباز هخامنشي در مصر خبر داد. وي با اشاره به نگراني‌هاي موجود نسبت به تلاش مصري‌ها براي از بين بردن هويت اين سربازان هخامنشي مي‌گويد: دكتر زاهي هواس، رئيس شوراي‌عالي عتيقه‌جات مصر در وبلاگ شخصي خود آورده است كه كشف بقاياي ارتش كمبوجيه در مصر بي‌اساس و دروغ است. اين اظهار نظرهاي مقامات مصري نشان مي‌دهد كه به‌دليل فشارهاي سياسي اقدام به انتشار چنين مطالبي مي‌كنند به همين دليل طي نامه‌اي از يونسكو درخواست كرده‌ايم تا سريعاً هيأت كاوش باستان‌شناسي را براي تعيين و تثبيت هويت 50هزار سرباز هخامنشي در مصر اعزام كند. مدير روابط عمومي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري مي‌افزايد: در اين نامه پيشنهاد كرده‌ايم كه مسئوليت هيأت باستان‌شناسان اعزامي به مصر، با ايران باشد.
محسني با بيان اينكه ماهيت تاريخي كشف اين 50هزار سرباز هخامنشي و حساسيت‌هاي فراوان آن براي دولت مصر چندان خوشايند نخواهد بود، يادآور شد: شوراي‌عالي عتيقه‌جات مصر زير نظر رئيس‌جمهوري مصر اداره مي‌شود و همين موضوع مي‌تواند بار سياسي خاص ادعاي رئيس اين شوراي‌عالي و تأثير تعيين‌كننده فشارهاي احتمالي وارده را دو چندان كرده باشد.
وي در ادامه مي‌گويد: تمام مستندات مرتبط با بقاياي 50هزار سرباز هخامنشي توسط دانشگاه لچه بررسي شده است اما نگران اين هستيم كه فشارهاي سياسي بر اين دانشگاه باعث شود هويت آثار را خدشه‌دار كنند و تغيير دهند به همين دليل با ورود يونسكو به اين قضيه و اعزام هيأت كاوش به مصر تا حدودي از نگراني‌ها كاسته مي‌شود.

رضا مرادي غياث آبادي [...] نيز در اين باره مي‌نويسد: تازگي اخبار فراواني از 2 برادر دوقلوي ايتاليايي كه بازمانده‌هاي ارتش كمبوجيه در مصر را كشف كرده‌اند، منتشر شده است. در برخي گزارش‌هاي فارسي از همين خبر، چنان روي دوقلو بودن اين دو برادر تأكيد و اصرار شده كه گويي اگر آنان دوقلو نبودند، ارتش كمبو جيه كشف نمي‌شد. در چند سال اخير اين سومين بار است كه كساني مدعي كشف ارتش كمبوجيه در مصر يا در ليبي مي‌شوند.
ساختار اين خبر - همچون نمونه‌هاي پيشين- بسيار عاميانه و اكتشافاتي «ژول ورن» گونه و مناسب نشريات جنجال‌مآب است كه به‌دنبال مخاطب بيشتر و جلب‌ توجه هستند. تا آنجا كه موضوع را دنبال كردم، هيچ گزارش علمي يا دست‌كم گزارش مقدماتي‌اي كه متكي به شواهد باستان‌شناختي، نقشه‌ها و عكس‌هاي مستند باشد، پيدا نكردم. چند عكس بي‌ربط با موضوع و ساختگي نيز در پيشاني اخبار آمده بود كه سخت سوءظن برانگيز مي‌نمود. چنين خبري را فعلاً به صرف همين گزارش‌ها نمي‌توان باور داشت؛ مگر آنكه گزارش‌هاي علمي‌تر و معتبرتري از آن نشر يابد.
بازگويي روند مطالعات و سير منطقي آن و نيز نام مكان‌هايي كه در اين خبر آمده است، همگي با يكديگر متناقض و بي‌ارتباط هستند. براي مثال شهر و واحه ‌سيوَه (به اشتباه: سيوا) در شمال‌غربي مصر و نزديكي مرز ليبي، شهر سُلوم در شمال مصر و در ساحل درياي مديترانه، شهر و واحه‌الخَرجَه (خَرجَه/ خرِگه) در مصر مركزي‌ و معبد بزرگ آمون در كرنَك، در جنوب شرقي مصر و شمال سد اسوان است‌ (البته معبد كوچك ديگري براي خداي آمون در سيوه وجود داشته است).
ما ايرانيان نيز كه گاهي در برابر خارجيان احساس ضعف مي‌كنيم و تصور مي‌كنيم هر چه در نشريات فرنگي گفته شود، وحي منزل و بلاترديد است و جايي براي بحث و بررسي نمي‌گذارد‌ همچون هميشه به سرعت ذوق‌زده و احساساتي شديم و بدون احساس نياز به كسب اطلاعات بيشتر از منابع موثق علمي، آن‌ را خبر اول روزنامه‌ها و نشريات كرديم.
البته بديهي است كه در كنار اهداف معلوم و نامعلومِ سازندگان اين قصه‌هاي ماجراجويانه و اكتشافي، نشريات و مخاطبان آنها نيز به اخبار مهيج نياز دارند. اولي براي كسب مخاطب و دومي براي نيازهاي تخديري و كسب هيجان‌. بر هر دو گروه بالا به نسبت نامه رئيس سازمان ميراث فرهنگي به رئيس دولت مبني بر پيشنهاد پيگيري و انجام كاوش‌هاي باستان‌شناسي در مصر، خرده كمتري وارد است. جا داشت كه ايشان با صبوري و مشورت و بررسي بيشتر به اين زودي در دام خبرسازان نمي‌افتاد.
بنده از مناسبات ديپلماتيك چيزي سر در نمي‌آورم و نمي‌دانم كه في‌المثل چگونه مي‌توان در كشوري كه با آن در قطع رابطه كامل هستيم، دست به عمليات كاوش زد؛ اما همين قدر مي‌دانم كه دستگاه باستان‌شناسي مصر به نحو چشمگيري در منطقه پيشرفته و روزآمد است. بسياري از دانشگاه‌ها و انستيتوهاي باستان‌شناسي جهان در آنجا فعال هستند و دفتر و دستك و كارگاه و آزمايشگاه دارند. بعيد مي‌دانم آنان نيازي به توان باستان‌شناسي كشوري داشته باشند كه ابزار و امكاناتي بيش از بيل و ماله و كمچه ندارد.
هميشه پاي سياست در ميان است
اولين بار سازمان ميراث فرهنگي در اطلاعيه خود پاي سياست را به ميان اين ماجراي فرهنگي باز كرد؛ البته كارشناسان مسائل سياسي و روابط بين‌الملل نيز چنين مسأله‌اي را دور از ذهن نمي‌دانند. يكي از آنها دكتر ماكان عيدي پور، كارشناس روابط بين‌الملل است كه در گفت‌وگو با همشهري اين موضوع را تأييد مي‌كند. او مي‌گويد: امروز روابط ايران و مصر در تيره‌ترين وضعيت ممكن است. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي روابط سياسي ايران و مصر قطع شد اما امروز ما در روابط فرهنگي هم مشكلات زيادي داريم به‌خصوص در بحث ميان شيعه و سني و نسل كشي تازه‌اي كه آغاز شده است. صرف‌نظر از اين موضوع ماجراي ضد‌ايراني شدن اعراب را هم بايد در نظر گرفت.
عيدي پور معتقد است در شرايط كنوني اينكه مصري‌ها بخواهند اقتدار تاريخي ايرانيان را انكار كنند، دور از ذهن نيست. وي مي‌گويد: زمزمه امپراتوري ايران كه تا مصر پيشروي كرده احياي امپراتوري پارس را به‌دنبال دارد و طي آن قدرت گرفتن شيعه را در پي خواهد داشت كه اين امر نه تنها براي مصري‌ها كه براي جامعه عرب قابل پذيرش نيست؛ همان طور كه در ماجراي حذف نام خليج‌فارس، اعراب از هيچ كاري كوتاهي نمي‌كنند. اين كارشناس امور بين‌الملل در ادامه تأكيد كرد: امروز دنياي عرب حتي حاضر است از ثروت بسياري كه ممكن است كشف اين اثر و نمايش آن در موزه‌ها برايشان به ارمغان بياورد، بگذرد تا نام ايران را از تاريخ حذف كند و به ذهن كسي خطور نكند كه ايران بزرگ‌ترين قدرت منطقه در زمان باستان بوده است.
عيدي پور نكته جالب ديگري را مطرح مي‌كند و آن عكس‌العمل رژيم اشغالگر قدس است. او مي‌گويد: بايد ديد مواضع اسراييلي‌ها چه خواهد بود. از طرفي در تمام متون مقدس يهود شاهان ايراني ستوده شده‌اند و از طرفي ديگر پذيرفتن قدرت تاريخي ايران براي آنها گران تمام مي‌شود؛ به‌نظرم بايد منتظر سرمايه‌گذاري‌هاي آنها در هاليوود بود تا با ساختن آثاري چون 300 دست به تحريف تاريخ ايران بزنند.
اذعان به جاه و جلال ايراني‌ها خطرات ژئوپوپليتيك را به همراه خواهد داشت. قوم يهود هميشه در تلاش بودند تا با تاريخ جعلي خود را به ماقبل تاريخ وصل كنند و در اين راه بهترين كار بهره بردن از شاهان ايراني و اقتدارشان بوده است. مواضع رژيم اشغالگر قدس در آينده جالب توجه خواهد بود. عيدي پور پيشنهادي را هم در اين زمينه مطرح مي‌كند و مي‌گويد: چندين راه براي شكستن يخ روابط سياسي هميشه وجود دارد كه مي‌توان به ورزش و فرهنگ در اين ميان اشاره كرد. ماجراي به‌وجود آمده مي‌تواند بستر مناسبي براي برقراري روابط صلح آميز ميان ما و مصري‌ها باشد كه اين امر تنها با مذاكرات دوستانه و عدم‌ موضع‌گيري‌هاي تهديدآميز ممكن خواهد بود.
[...] موضوع بر سر بودن ‌يا نبودن ارتش مذكور نيست، موضوع اينجاست كه ماجراي ارتش كمبوجيه ناتواني بزرگي را بر ما نمايان مي‌كند و آن هم نبودن تحقيقات و پژوهش‌هاي كافي در زمينه تاريخ در كشور و هيجان‌زده شدن زود هنگام همه ماست. مادامي كه علاقه زيادي به تاريخ گذشته كشور نشان نمي‌دهيم و بيشتر به سياه‌نمايي و دلزدگي از شاهان و ستم‌هاي آنان مشغوليم بايد با چنين رويدادهايي هم مواجه شويم.
مهم نيست كه تاريخ، تاريخ ستم و ظلم بوده يا مظلوميت، مهم اينجاست كه اصل ماجراي تاريخ براي ما روشن باشد كه هم ارزش‌هاي ميراث فرهنگي مان را بدانيم و بشناسيم و هم اقتدار ايراني را كه از شرق تا غرب را در برگرفته بود و هم اينكه هر كسي نتواند با احساسات ما به اين راحتي بازي كند. فرض كنيم چنين ارتشي اصلا وجود ندارد يا اين اكتشاف حاصل شهرت‌طلبي 2برادر ايتاليايي است چرا ما بايد تا اين اندازه احساساتي با مسأله روبه‌رو شويم و فرصت تحقيق و پژوهش در اصل ماجرا را هم به‌ خود ندهيم؟
----------------------------------------------
همه‌ي نوشته‌ي فوق برگرفته شده است از:
روزنامه همشهري، 18/آذر/1388، ص 13 و 23