دیدن مطلبی در صفحه 204 ویژهنامهی خاتون روزنامه ایران (مرداد 1390)، تحت عنوان «آتوسا، شهبانوی پارسی» موجب حیرت و تأسف من شد؛ چرا که نظریهای را که من در مقالهی خود به نام «جایگاه آتوسا در تاریخ و اساطیر ایران» (مندرج در فصلنامه نامه ایران باستان، 1388، شماره پیاپی 18-17، صص 59-51) برای نخستین بار پیشنهاد کرده بودم، عیناً در این نوشته نقل شده است بیآن که به منبع و مأخذ آن اشاره شود. این مطلب درج شده در ویژهنامه مذکور، که راقم آن سیده نصیبه حسینی و دبیر بخش «زن در منشور تاریخ ایران» معرفی شده است، حاوی گفتاری بسیار نارسا و نامستند دربارهی آتوسا است و با یک اقتباسادبی ناشایستدر انتهای آن، این شاهکار به اوج خود رسیده است. در واپسین بند از این نوشته آمده است: «آخرین شاهان خاندان کیانی، در اساطیر و حماسههای ملی ایران یادآور و برگرفته شده از برخی پادشاهان هخامنشیاند و بر همین اساس گفته میشود هما در اساطیر ایران بر مبنای یادمانهایی از آتوسا شهبانوی پارسی و رویدادهای دوران داریوش و خشایارشا، همسر و پسرش شکل گرفته باشد. جالب آن است که بهمن پدر هما نیز برخی از یادمانهای کورش بزرگ را در خود دارد». این بند عیناً از صفحه 55 و پانویس 11 مقالهی پیشگفتهی من برگرفته شده است و البته راقم آن مهم و ضروری ندانسته است که نامی از صاحب این نوشته و نظریه ببرد!
در جای دیگری از این مطلب آمده است: «[ازدواج شاهان هخامنشی با همخونان خود] به جهت نگه داشتن ثروت در خانواده سلطنتی بوده»! این اظهارنظر نیز برداشتی مغلوط از پانویس 5 ص 52 مقاله من است که نوشتهام «ازدواجهای درونخانوادگی سیاستی مؤثر و رایج در میان پادشاهان پارس به منظور منحصر نگه داشتن خط و وارثان سلطنت در محدودهی خاندان حاکم پادشاهی و پیشگیری از جاهطلبی و قدرتگیری بزرگان پارسی و مداخلهی ایشان در نظام جانشینی سلطنت از طریق ازدواج با دختران دودمان پادشاهی بوده است».
سیده نصیبه حسینی در جای دیگری از مطلب خود آورده است: «طبق اسناد موجود کشف شده در سدههای اخیر، در ایران باستان، شاه و ملکه را خواهر و برادر ملت میخواندند و این به معنای خواهر و برادر بودن آنان نیست و سنت ازدواج [میان خویشان همخون] به طور حقیقی وجود نداشته است». متأسفانه باید بگویم چنین سندی هرگز و تاکنون کشف نشده و لذا ادعای طرح شده در این مطلب نادرست و بیپایه است. اشاره به این نکته ضروری است که اساساً هیچ مدرک استواری در رد سنت زرتشتی ازدواج میان همخونان، که اینک منسوخ شده است، وجود ندارد و من قبلاً در همین وبلاگ مفصلاً به این موضوع پرداختهام.
در جای دیگری از این مطلب نوشته شده است «داریوش [از ازدواج با دختران کورش] در پی آن بوده تا خود را مستقیماً به خاندان هخامنشی مرتبط کند». اما این جمله (که باز برداشتی مغلوط و انحرافی از مطلبی در ص 52 مقاله من است) کاملاً بیمعنا است، چرا که داریوش خود عضو و نماینده اصلی خاندان هخامنشی بوده و لازم نبوده است که برای هخامنشی بودن و شدن با خاندان دیگری وصلت کند. اما خاندانی که داریوش از این وصلتها در پی ارتباط با آن بود، خاندان انشانی - چیش پیشی کورش بزرگ بوده است.
در بخش دیگری از این نوشته میخوانیم: «شهبانوی ایران، خواندن و نوشتن را به خوبی میدانست و نقش تصمیم گیرنده در آموزش دیگر درباریان داشت ... چندین نبرد و لشکرکشی مهم تاریخی ایران، به گفته هردوت، به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است». این که آتوسا آموزگار دربار یا فرمانده لشکرکشیهای پارس بوده، تصوری بیپایه و خیالبافانه است و البته هردوت نیز چنین ادعایی نکرده است.
بدین ترتیب، نوشتهای که خانم سیده نصیبه حسینی فراهم آورده است، عملاً چیزی جز برداشتی دلبخواهی و تحریفگرانه از مقالهی نویسندهای دیگر نیست، که به واسطهی معلومات اندک وی در این حوزه و نیز عدم التزام ایشان به اصول اخلاقی و حرفهای تبدیل به نوشتهای شده است که به لحاظ علمی و اخلاقی چیزی به خوانندگان نمیآموزد.
در جای دیگری از این مطلب آمده است: «[ازدواج شاهان هخامنشی با همخونان خود] به جهت نگه داشتن ثروت در خانواده سلطنتی بوده»! این اظهارنظر نیز برداشتی مغلوط از پانویس 5 ص 52 مقاله من است که نوشتهام «ازدواجهای درونخانوادگی سیاستی مؤثر و رایج در میان پادشاهان پارس به منظور منحصر نگه داشتن خط و وارثان سلطنت در محدودهی خاندان حاکم پادشاهی و پیشگیری از جاهطلبی و قدرتگیری بزرگان پارسی و مداخلهی ایشان در نظام جانشینی سلطنت از طریق ازدواج با دختران دودمان پادشاهی بوده است».
سیده نصیبه حسینی در جای دیگری از مطلب خود آورده است: «طبق اسناد موجود کشف شده در سدههای اخیر، در ایران باستان، شاه و ملکه را خواهر و برادر ملت میخواندند و این به معنای خواهر و برادر بودن آنان نیست و سنت ازدواج [میان خویشان همخون] به طور حقیقی وجود نداشته است». متأسفانه باید بگویم چنین سندی هرگز و تاکنون کشف نشده و لذا ادعای طرح شده در این مطلب نادرست و بیپایه است. اشاره به این نکته ضروری است که اساساً هیچ مدرک استواری در رد سنت زرتشتی ازدواج میان همخونان، که اینک منسوخ شده است، وجود ندارد و من قبلاً در همین وبلاگ مفصلاً به این موضوع پرداختهام.
در جای دیگری از این مطلب نوشته شده است «داریوش [از ازدواج با دختران کورش] در پی آن بوده تا خود را مستقیماً به خاندان هخامنشی مرتبط کند». اما این جمله (که باز برداشتی مغلوط و انحرافی از مطلبی در ص 52 مقاله من است) کاملاً بیمعنا است، چرا که داریوش خود عضو و نماینده اصلی خاندان هخامنشی بوده و لازم نبوده است که برای هخامنشی بودن و شدن با خاندان دیگری وصلت کند. اما خاندانی که داریوش از این وصلتها در پی ارتباط با آن بود، خاندان انشانی - چیش پیشی کورش بزرگ بوده است.
در بخش دیگری از این نوشته میخوانیم: «شهبانوی ایران، خواندن و نوشتن را به خوبی میدانست و نقش تصمیم گیرنده در آموزش دیگر درباریان داشت ... چندین نبرد و لشکرکشی مهم تاریخی ایران، به گفته هردوت، به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است». این که آتوسا آموزگار دربار یا فرمانده لشکرکشیهای پارس بوده، تصوری بیپایه و خیالبافانه است و البته هردوت نیز چنین ادعایی نکرده است.
بدین ترتیب، نوشتهای که خانم سیده نصیبه حسینی فراهم آورده است، عملاً چیزی جز برداشتی دلبخواهی و تحریفگرانه از مقالهی نویسندهای دیگر نیست، که به واسطهی معلومات اندک وی در این حوزه و نیز عدم التزام ایشان به اصول اخلاقی و حرفهای تبدیل به نوشتهای شده است که به لحاظ علمی و اخلاقی چیزی به خوانندگان نمیآموزد.