۱۴ اسفند ۱۳۸۱

ره‌يافت‌هايي به دين زرتشت (بخش نخست)

در اين گفتار و بخش‌هاي بعدي آن كوشش خواهد شد كه تبيين و تحليلي روش‌مند و هرمنوتيك از برخي انديشه‌ها و آيين‌هاي كهن زرتشتي كه مدت‌هاست مورد سوء فهم واقع شده‌اند، عرضه گردد.
1 ــ بر خلاف بسياري از اديان جهان، به ويژه دين‌هاي سامي – ابراهيمي، گيتي و جهان مادي در بينش و آيين زرتشت داراي جايگاهي بس والا و ارزش‌مند است. آن گروه از نويسندگاني كه دين زرتشت را بيرون از چارچوب و محدوده‌ي آن بررسي نموده‌اند، چنين دريافته‌اند كه در اين آيين، جهان مادي (زمين، گيتي) امري فاني و ظلماني و بي‌ارزش و در تضاد و تقابل مطلق با جهان پاك و پاياي مينوي معرفي شده است. اما اين تصور، سخت به خطاست. در انديشه‌ي زرتشت، حيات مادي اوج كمال انسا‌ن‌ها است و انتقال مردم و ديگر موجودات از جهان مينوي و از شكل مينوي به جهان مادي و هيأت مادي، نه سقوط و هبوط بل كه عين عروج و كمال است: مبارزه با «دروغ» و بدي‌ها و نابودي نهايي اهريمن در هنگامه‌‌ي رستاخيز تنها در زمين و در جهان مادي ممكن و محقق مي‌گردد و پس از رستاخيز نيز بهشت و ملكوت خداوند بر همين زمين مستقر مي‌شود و مردمان سربلند برآمده از آزمون نهايي آخرت (رود آتشين)، با تن مادي و در همين زمين مادي سعادت‌مند و جاودانه خواهند زيست (بن‌دهش، ص148؛ متون پهلوي، ص144) و اين همه، نشانه‌ي محوريت و جايگاه والاي زمين و حيات مادي در سير كمال انسان‌ها و تمام كائنات است. شأن و مرتبه‌ي ويژه و برتر انسان نيز فقط در زمين آشكار و شكوفا مي‌شود چرا كه آزادي و اختيار و اراده‌ي او تنها در اين جهان و در هنگام گزينش از ميان نيكي‌ها و بدي‌هاي گيتي‌ست كه متجلي و عملي مي‌گردد و نه در جهان مينوي كه امكان هيچ گزينش و اختياري در آن نيست.
در بينش زرتشت، كار و معاش مادي نيز از جايگاه والايي برخوردار است و اين امر نشانه‌اي ديگر بر اهميت و ارزش‌مندي حيات و جهان مادي در اين آيين است. براي نمونه، زرتشت پرورش دام و حفظ و نگه‌داري دشت‌ها و مراتع و منابع طبيعي را كه پيشه‌اي رايج و اصلي در جامعه‌ي وي بود، عملي سخت مؤمنانه و عبادي به شمار مي‌آورد و آن را عين خدمت به خداوند و در جهت پيش‌برد نيكي و راستي مي‌داند (گاهان، يسنه‌ي 33/3). بايد توجه داشت كه در آيين زرتشت، زمين و جهان مادي و متعلقات سودمند آن، آفريده‌ي اهوره‌مزدا دانسته مي‌شود و از اين رو اصل و گوهر آن، يكسره پاك و نيك و مفيد مي‌باشد.
زرتشت برخورداري از دارايي مادي را ــ كه در آن زمان عبارت از دام بود ــ تقبيح و تحقير نمي‌كند بل كه آن را نعمت و لطف خداوند مي‌داند كه براي سعادت و آسايش انسان‌ها آفريده و متعلق گرديده است (گاهان، يسنه‌ي44/6 ، 47/3). حتا دارايي مادي تا بدان حد در نزد زرتشت ارزش‌مند است كه مي‌گويد به مؤمنان در بهشت، «دو گاو آبستن» پاداش داده خواهد شد (گاهان، يسنه‌ي 46/19).
با اين اوصاف، در دين زرتشت جهان مادي و حيات مادي نه تنها بي‌ارزش و حقير و ظلماني تصور نمي‌شود، بل كه سير كمال انسان و سعادت و رستگاري و جاودانگي وي فقط در آن است كه محقق مي‌گردد: زميني كه براي همه‌ي انسان‌ها ملموس و مأنوس است. در اين ميان، جهان مينوي تنها مبدأ حركت بشر به سوي دست‌يابي به كمال و رستگاري در جهان مادي (زمين) است.
2 ــ يكي ديگر از آيين‌هاي اصيل و كهن دين زرتشت، اصل «ازدواج با محارم» (به اوستايي: Xvaetvadatha؛ به پهلوي: Xvedodah) است كه به علت بغرنجي و پيچيدگي ناشي از ريشه‌هاي بسيار كهن آن، مانند برخي ديگر از انديشه‌ها و سنت‌هاي زرتشتي، مورد بد فهمي پژوهش‌گران واقع شده، اصالت و حتا موجوديت آن در اين دين، رد و انكار گرديده است. اما بدين اصل نه تنها در تمام متون و آموزه‌هاي زرتشتي تأكيد و تصريح شده، بل كه از واجبات ديني نيز به شمار آمده است و لذا هيچ سند و دليل معتبري در رد اصالت آن در دست نمي‌باشد و البته تصور جعلي بودن تمام متون و آموزه‌هاي مربوط به اين اصل، بسيار ساده‌لوحانه است.
نخستين اشاره‌ي تاريخي به اجراي اصل «ازدواج با محارم»، روايت هردوت (كتاب سوم، بند 31) است كه مي‌گويد «كبوجيه» براي نخستين بار چنين قاعده‌اي را نهاد و با خواهران‌اش ازدواج كرد. از اين نكته چنين برمي‌آيد كه او نخستين پادشاه ايراني بوده كه كوشيده است اين اصل و سنت را كه همراه دين زرتشت در همان عصر از شرق به غرب ايران راه يافته بود و براي ايرانيان غربي (پارس‌ها) هنوز غريب و نامأنوس مي‌نمود، به اجرا در آورد (بويس 1375، ص117). از عمل به اين اصل در ميان ديگر شاهان هخامنشي نيز ياد شده است. اسناد به دست آمده از دوران اشكانيان نيز گواه عمل به اين اصل در آن روزگار است (بويس 1381، ص 127). «كرتير» (موبد بزرگ عصر ساساني) در سنگ‌نوشته‌ي خود تصريح مي‌كند كه يكي از كارهاي برجسته‌اش، گسترش اصل «خويدوده» در ميان مردم بوده است (همان، ص141). متون پهلوي زبان زرتشتي كه پس از اسلام به تحرير درآمده‌اند، همگي به اين اصل اشاره دارند: دين‌كرد، داتستان دينيك، گزيده‌هاي زادسپرم، پندنامه‌ي آذرباد مارسپندان، ارداويراف‌نامه، مينوي خرد، روايات داراب هرمزديار. كتاب‌هايي چون روايات پهلوي و روايت اميد اشو وهيشتان نيز به گونه‌ي تفصيلي به اين موضوع پرداخته‌اند. حتا در كتاب‌هاي تاريخي دوران اسلامي هم به اجراي اين اصل در ميان زرتشتيان اشاره شده است. مانند تبصرة العوام مرتضا رازي، تاريخ يعقوبي و… (رضي، ص95 ــ 925).
بديهي‌ست كه با وجود اين تعداد اسناد و گواهي‌هاي روشن و صريح، نمي‌توان اصل «خويدوده» يعني ازدواج با محارم را غيراصيل و ساختگي پنداشت و به مغاني فرضي منسوب داشت. عموم زرتشتيان حتا پس از اسلام نيز با وجود فشارهاي وارد شده، به اين اصل مؤكد ديني عمل مي‌كردند تا سرانجام در سده‌هاي 18 و 19 ميلادي گروهي از پژوهش‌گران غربي با تفسير به رأي دين زرتشت، چنين القا كردند اصل ياد شده ــ به لحاظ عدم همخواني با اديان ابراهيمي و به ويژه مسيح ــ جعلي و غير اصيل است و بدين ترتيب، تدريجاً آيين خويدوده متروك گرديد. (البته اين سنت كهن در دوران بعد، به صورت ازدواج ميان خويشاوندان نزديك مانند پسر خاله و دختر خاله و پسر عمو و دختر عمو، در ميان ايرانيان مسلمان باقي و جاري‌ ماند و حتا مورد سفارش و ستايش قرار گرفت!)
ازدواج با محارم در ميان بسياري از اقوام باستاني مانند مصريان و ايلاميان رايج بوده و بخشي از آيين‌هاي ديني و فرهنگي آنان را تشكيل مي‌داده و طبعاً قبح و كراهتي بر آن مترتب نبوده است. حال اگر در فرهنگ‌هاي كنوني و برخي فرهنگ‌هاي باستاني چنين عملي قبيح دانسته مي‌شود، معقول نيست كه با معيار قرار دادن آن، عقايد و رفتارهاي‌ صاحبان فرهنگ‌هاي متفاوت، تقبيح و محكوم گردد.
اما در باره‌ي دلايل و عوامل پيدايش اصل خويدوده گفته مي‌شود كه جامعه‌ي زرتشتي در ابتداي شكل‌گيري به لحاظ شمار اندك پيروان و اعضاي خود، زناشويي درون خانوادگي را باعث افزايش آحاد اين جامعه و نيز پرهيز از آميزش با كافران شمرده و لذا عامل تحكيم پايه‌هاي دين دانسته است. بر اين اساس در آن روزگار، مؤمنان زرتشتي اين اعتقاد را يافتند كه چنين ازدواج‌هاي نزديكي عملاً خدمت به تحكيم دين و باعث نيرومندي آن است و بنابراين به لحاظ مذهبي، عمل و سنتي واجب به شمار آمد (بويس 1381 ،ص81؛ بويس 1375، ص7 ــ 116). چنين بود كه از آن پس، اصل خويدوده در ميان شاهزادگان و روحانيان و مردم عادي به انجام مي‌رسيد و در ادبيات و متون و اسناد تاريخي آنان تصريح و ستوده مي‌شد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كتاب‌نامه:
«متون پهلوي»: تدوين جاماسب آسانا، ترجمه‌ي سعيد عريان، 1371
«بن‌دهش»: نوشته‌ي فرنبغ دادگي، ترجمه‌ي مهرداد بهار، 1369
هاشم رضي: «ونديداد»، جلد دوم، 1376
مري بويس 1381: «زردشتيان»، ترجمه‌ي عسكر بهرامي
مري بويس 1375: «تاريخ كيش زرتشت»، جلد دوم، ترجمه‌ي همايون صنعتي‌زاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


******

موضوع مقاله‌ي هفته‌ي‌ آينده: «گزيده‌هايي از سنگ‌نوشته‌ي داريوش در بيستون»