آتورپات، بنيانگذار آذربايجان
آتورپات (Aturpat، به يوناني: Atropates؛ به معناي: حمايت شده از [ايزد] آتش؛ بسنجيد با نام اوستايي "Aterepate" در يشت13/102 كه ممكن است اشاره به همين فرد باشد) شهربان (satrap) ماد و فرمانده سربازان ماد، آلبانيا (اران) و Sacsene (سكاهاي قفقاز) در نبرد Gauggamela در سال 331 پ.م. بود (Arrian, Anabasis 3.8.4). او تا كشته شدن داريوش سوم در 330 پ.م. به وي وفادار ماند، سپس به اردوي مقدونيان پيوست. اسكندر در اوايل همان سال از همدان (يوناني: Ecbatana) عبور كرد، اما پيشتر حكومت ماد را به Oxydates واگذار كرده بود (ibid., 3.20.3; Quintus Curtius, Historiae 6.2.11)؛ ولي در 7-328، اسكندر اخوداتس را كه وفادارياش زياد مورد اطمينان نبود، بركنار كرد و آتورپات دوباره در مقام خود برقرار گشت (Arrian, 4.18.3; Quintus Curtius, 8.3.17).
آتورپات در مقام شهربان ماد، "Baryaxes" شورشي شكست خوردهي آن منطقه را به اسكندر، در پاسارگاد در 24-325 پ.م. تسليم نمود (Arrian, 6.29.3). وي در نزد و نظر فاتح مقدوني چنان برجسته نمود كه اندكي بعد، دخترش به ازدواج با Perdiccas يار نزديك اسكندر، درآمد (Arrian, 7.4.5; Justin, Historiae 13.4.13). واپسين ديدار آتورپات و اسكندر، در ماد در 3-324 پ.م. بود (Arrian, 7.13.5,6).
براساس تصميمي كه در بابل، پس از مرگ اسكندر در 323 پ.م. براي تقسيم ناحيهاي اراضي فتح شده، اتخاذ گرديد، ايالت (satrapy) ماد به دو بخش تقسيم شد و تنها ماد كوچك (بخش شمال غربي) به آتورپات واگذار گرديد، در حالي كه ماد بزرگ (بخش شرقي) به Pytho واگذاشته شد (Diodorus Siculus, 18.3.3; Justin, 13.4.13). اما در نهايت، آتورپات از بيعت با همهي فرماندهان مقدوني خودداري كرد و ايالتاش را به پادشاهي مستقلي مبدل ساخت (Strabo, Geography 11.13.1). پس از آن، اين بخش از ماد براي يونانيان با عنوان Media Atropatene [= مادِ آتورپاتكان] يا فقط Atropatene شناخته ميشد، چنان كه در پارتي و پارسي ميانه به صورت آتورپاتكان (Aturpatakan) و در فارسي نو «آذربايجان» خوانده شده است.
«آتورپات» علاوه بر بخشيدن نام خود به منطقهي زير فرمان خويش، دودماني را بنيان نهاد كه براي چندين سده در آذربايجان فرمانروا بود (cf. Strabo, 11.13.1). *
* M.-L. Chaumont, "Atropates": Encyclopaedia Iranica, vol. 3, 1989, pp. 17-18
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+ به مناسبت سالگرد تأسيس وبلاگ «فرهنگ ايران باستان»:
اين هفته مصادف بود با نخستين سالگرد تأسيس اين وبلاگ (فرهنگ ايران باستان). يك سال پيش در چنين روزهايي، با كمترين دانش ممكن دربارهي وبلاگسازي و وبلاگستان، بدين گسترهي بزرگ و پهناور فرهنگي قدم نهادم و مشكلات راه و مراحل كار را يكايك پشت سر نهادم. اينك با مرور كارنامهي يك سالهي خود، بر اين گمانام كه حداقل توانستهام گامهاي كوچك اما مثبتي را در جهت شناساندن فرهنگ و تاريخ شكوهمند ايران و آگاهيبخشي به ايرانيان ميهندوست، بردارم و مرجع قابل اعتمادي را در زمينهي فرهنگ ايران باستان، برپا دارم. بديهي است كه موفقيت احتمالي در اين راه، جز با پشتيباني و ياري و همدلي دوستان گرامي و خوانندگان بزرگوار اين وبلاگ، ممكن و مقدور نبوده است.
دغدغه و تلاش عمدهي من در طي اين دوران، نگارش يا ترجمهي مقالاتي روشمند، علمي و به دور از احساسگرايي و تعصب در جهت روشنگري ابعاد مختلف و گاه ناشناختهي تاريخ ايران بوده، هرچند معترفم كه پژوهش و نگارش دو مقالهي جامع در هر هفته، با وجود تنگناها و گرفتاريهاي بسيار، حقيقتاً دشوار بوده است.
اما آن چه مايهي خشنودي و سرفرازي بسيار است، آن است كه همراه و همسو با جمعي از ايرانيان آگاه و ميهنپرست، براي نخستينبار در عرصهي اينترنت، جنبشي نيرومند و فراگير را برضد اقدامات و القائات نژادپرستانه و تجزيهطلبانهي فرقهي پانتركيسم، و در جهت آگهيبخشي به ايرانيان جوياي حقيقت در اين زمينه، برپا كرديم و دستاوردها و موفقيتهاي كلاني را نيز حاصل نموديم.
به هر حال اميدوارم كه با تداوم همدلي و ياري ايرانيان آزادهاي كه با اين وبلاگ در ارتباطاند، پس از اين نيز براي همهي ما، امكان و مجال خدمت به فرهنگ درخشان ايران فراهم باشد. ايدون باد!