۲۹ اسفند ۱۳۸۶

هفت سين

هفت سين به معناي هفت قلم شيئي كه نام آن‌ها با حرف «س» (سين) آغاز مي‌شود، يكي از اجزاي اصلي آيين‌هاي سال نو است كه بيشينه‌ي ايرانيان آن را برگزار مي‌كنند. اين اقلام سنتاً در سفره‌ي هفت سين چيده و به نمايش گذاشته مي‌شوند. اين سفره‌اي است كه هر خانواده‌اي بر روي زمين (يا بر روي ميز) در اتاقي كه معمولاً به ميهمانان گرامي اختصاص دارد، مي‌گسترد و اين اقلام بر روي آن قرار داده مي‌شوند: در بالاي سفره (در دورترين فاصله از در) آينه‌اي گذاشته مي‌شود، كه در دو طرف آن شمع‌دان‌هايي داراي شمع نهاده شده (سنتاً مطابق با شمار فرزندان خانواده)، در پايين آن نسخه‌اي از قرآن (از شاهنامه يا ديوان حافظ نيز استفاده مي‌شود)، تُنگي كه معمولاً حاوي يك ماهي طلايي است (بسياري از خانواده‌ها يك كوزه‌ي حاوي آب باران را كه قبلاً جمع آوري شده و/ يا كاسه‌ي آبي كه حاوي برگ سبز انار، نارنج، يا شمشاد است نيز به اين مجموعه مي‌افزايند)، ظرف‌هاي حاوي شير، گلاب، عسل، شكر، و 1، 3، 5 يا 7 عدد تخم مرغ رنگ‌آميزي شده. در مركز سفره عموماً گل‌داني از انواع گل‌ها، معمولاً سنبل و شاخه‌هاي بيدمشك گذاشته مي‌شود. كنار آن، سبزه و دست‌كم شش چيز ديگر كه با حرف سين آغاز مي‌شوند (نك. به زير)، ظرفي حاوي ميوه (سنتاً سيب، پرتقال، انار، و به)، چند نوع نان (اغلب شيرين)، ماست و پنير تازه، شيريني‌هاي گوناگون، آجيل (مخلوط خشك و بو داده شده‌ي نخودچي، تخم خربزه، گندم برشته، برنجك، و فندق و گردو، كه همگي با كشمش آميخته ‌شده‌اند) قرار داده مي‌شود.
اقلام سين‌دار سفره‌ي هفت سين به طور معمول عبارت‌اند از: 1. سبزه: گندمي (يا جو، گاهي نيز عدس) كه به بلندي چند سانتي متر درون قطعه پارچه‌ي سفيدِ نازكِ پيچانده شده به گرداگرد كوزه‌اي گلي روييده است (امروزه سبزه در يك ظرف سفالين كم‌گود رويانده مي‌شود)؛ 2. سپند (اسفند): تخم سداب كوهي كه اغلب در يك بخورسوز گذاشته مي‌شود و درست پس از آغاز سال سوزانده مي‌شود؛ 3. سيب: پيش‌تر ياد شد؛ 4. سكه: چند عدد سكه‌ي نو؛ 5. سير (سابقاً همراه با ريشه‌هاي آن كه براي شباهت دادن به شرابه‌هاي رنگين، قرمز رنگ مي‌شدند)؛ 6. سركه؛ 7. يك كاسه سمنو (شيرازي‌ها و كردها سمني مي‌گويند). اين فقره‌ي آخر بدين شيوه تهيه مي‌شود: مقدار مناسبي گندم براي سه روز در آب (ترجيحاً آب باراني كه براي اين منظور فراهم شده) خيسانده مي‌شود و سپس بر روي يك سيني فلزي پهن گرديده و با پارچه‌اي سفيد پوشانده مي‌شود. هنگامي كه گندم اندكي روييد، بر روي تخته‌اي سنگي يا چوبي خُرد و بعد درون هاون كوبيده مي‌شود و شيرابه‌ي آن با آب داغ، روغن و آرد مخلوط گرديده و همه‌ي آن به وسيله‌ي زنان (هيچ مرد بالغي مجاز به مشاركت در اين كار نيست) به آهستگي پخته مي‌شود (اغلب يك شب كامل صرف آن مي‌گردد)؛ نتيجه‌ي كار يك خمير غليظ، شيرين و به رنگي مايل به قرمز است، كه بخشي از آن براي سفره‌ي نوروز كنار گذاشته مي‌شود و باقي آن در ميان همسايگان پخش مي‌شود، كه آنان نيز ظرف حاوي سمنو را همراه با يك يا چند عدد تخم مرغ رنگ شده يا برگي سبز باز مي‌گردانند.
ذكر چند ملاحظه در اين جا لازم است. نخست، برخلاف نام خود، سفره‌ي هفت سين دربردارنده‌ي اجزاي اصلي بسياري است كه با حرف سين آغاز نمي‌شوند. دوم، تعداد اقلام گزيده شده‌ي سين‌دار هميشه بيش از هفت است و كمابيش همواره سنجد و سماق و سوهان (شيريني) هم افزوده مي‌شود. بسياري از خانواده‌ها حتا اقلام سين‌دار بيش‌تري نيز اضافه مي‌كنند، مانند سبزي، سياه‌دانه، سنگك، سپستان، و سرمه. سوم، سفره‌ي هفت سين مختص جشن نوروز نيست. در بسياري جاها مرسوم است كه سفره‌ي مشابهي در آيين‌هاي عروسي چيده شود و در برخي نواحي نيز در شب چله چنين سفره‌اي مهيا مي‌گردد؛ در منطقه‌ي كاشان اين سفره در جشن اِسبندي در 25 بهمن، كه برابر با اول اسفند در تقويم رسمي است، چيده مي‌شود. چهارم، برخي از مردمان سهيم در ميراث فرهنگي و سنت‌هاي ايراني (مانند افغان‌ها، تاجيك‌ها، ارمنيان) اين اقلام را در آيين‌هاي نوروزي خود فراهم نمي‌كنند. حتا جالب توجه‌تر اين حقيقت است كه چيدن آن‌ها در ميان كردها يا زرتشتيان، كه هر دو حافظان پرشور آن دسته از سنت‌هاي ايراني‌اند كه چيزهاي هفت‌گانه نقشي مركزي را در آن‌ها ايفا مي‌كند، مرسوم نيست. با وجود اين، موبد نيك‌نام يادآوري مي‌كند كه «امروزه در بسياري از خانواده‌هاي زرتشتي، به ويژه آنان كه در شهرها زندگي مي‌كنند، هفت سين براي سفره نوروز تهيه مي‌شود». اين موضوع به آشكارا روي‌كرد جديدي است كه از تماس فزاينده‌ي زرتشتيان با ديگر ايرانيان حاصل گرديده است. جالب آن كه كردها براي جشن «كوسه گلدي» كيك سمني مي‌پزند. پنجم، هرچند مي‌دانيم كه ساسانيان با روياندن هفت نوع تخم بر روي هفت ستون به پيشواز نوروز مي‌رفتند و بر سر سفره‌ي نوروز خود سيني‌هايي حاوي هفت شاخه گياه (گندم، جو، نخود، برنج، و غيره)، و نيز يك گِرده نان درست شده از هفت گونه غله مي‌گذاشتند، اما به سبب ناهماهنگي‌هاي ياد شده در ضمن ملاحظات شماره‌‌ي يك و دو، نمي‌توان آن‌ها را با هفت سين مقايسه نمود و مشابه دانست.
پيشينه و تاريخچه‌ي سنت چيدن سفره‌ي هفت سين مبهم و نامعلوم است. برخي چنين گمان برده‌اند كه اقلام اصلي با «ش» (شين) آغاز مي‌شده‌اند، و بدين جهت به بيتي آشكارا متعلق به تاريخي جديد استشهاد كرده‌اند كه ادعا مي‌كند «در زمان ساسانيانً ايرانيان بر سر سفره‌ي نوروز شهد و شير و شراب و شكر ناب؛ شمع و شمشاد و شايه قرار مي‌داده‌اند». ساختگي بودن اين تعبير، كه به نام‌هاي عربي استشهاد مي‌كند و از اجزايي اصلي و ضروري مانند سير، سمنو و سپند چشم‌پوشي مي‌كند، بديهي است. ديدگاه‌هايي مانند اين كه اصطلاح هفت سين تحريف هفت سيني يا هفت ميم (اقلام آغاز شونده با حرف ميم، مانند ماست، ميوه، ميگو، مويز و غيره)، يا هفت چين (= هفت [چيز] چيده شده) است، جداً نمي‌توان پذيرفت. واقعيت آن است كه همه‌ي نشانه‌ها و اشاره‌ها دلالت بر آن دارند كه [چيدن] هفت سين، چنان كه آن را مي‌شناسيم، رسمي كهن نيست. قديمي‌ترين اشاره‌ي موجود به رسم چيدن هفت سين، ارجاعي غيرقابل اطمينان و منفرد بدان در يك دست‌نوشته‌ي كهن فارسي منسوب به دوران صفوي است. و گرنه، سياحان و مورخان سده‌ي 19 در گزارش‌هاي عيني خود از آيين‌هاي نوروز، به ندرت از اين رسم ياد كرده‌اند. تنها Heinrich Brugsch، كه در 1860 در تهران بود و جشن نوروز را با برخي جزييات آن شرح داده است، ادعا مي‌كند كه ايرانيان با كاشتن گل‌هايي با نام‌هاي آغاز شونده با حرف «س» در باغ‌هاي‌شان به پيشواز جشن ملي‌شان مي‌روند. اشاراتي نيز وجود دارد به يك سيني پر شده با هفت نوع ميوه، اما نه به هفت سين، كه بدين ترتيب به نظر مي‌رسد در سده‌ي اخير به سبب تبليغ و معرفي آن در رسانه‌ها، مرسوم و متداول شده است.
در هر حال، اگر سفره‌ي نوروز را به صورت يك كل در نظر بگيريم و به حرف سين توجه نكنيم، درباره‌ي اقلام اصلي آن به خوبي مي‌توان اين تفسير خردپذير را كه آن‌ها منعكس كننده‌ي اوضاع دوران شباني و يك‌جانشيني ايرانيان باستان و باورهاي آنان، به ويژه در مورد امشاسپندان هستند، ارائه داد:
تدارك اين سفره در شب نوروز و رواج اين باور كه روان مردگان بر آن فرود مي‌آيند و شريك سفره مي‌شوند، به آشكارا آن را با جشن [زرتشتي] روان‌ها (موسوم به: فروردينگان) مرتبط مي‌سازد. «تخم مرغ‌هاي سفره»، «مردم» (برگرفته از عنوان اوستايي Martiya tauxman ”تخم ميرا“؛ گفتني است كه در شهرك «خور» تخم‌مرغ‌ها در زير نيمكت در نظر گرفته شده براي عروس، به اميد بچه‌دار شدن او، ‌گذاشته مي‌شود) را نمادپردازي مي‌كند و به آفريدگار اشاره دارد؛ «شير»، گاو و ايزد وهومنه/ بهمن را نمايندگي مي‌كند؛ «شمع‌ها»، آتش پاك و ايزد اشه وهيشته/ اردي‌بهشت را؛ «سكه‌ها»، ثروت و ايزد خشثره‌ويرييه/ شهريور را؛ «سْنبل» هم ايزد هئوروتات/ خرداد و هم ايزد امرتات/ (ا)مرداد را نمادپردازي مي‌كند، چنان كه آب و سبزه و سبزي نيز چنين مي‌كنند. «بيدمشك»، ايزدبانوي آرميتي/ سپندارمد را نمايندگي مي‌كند، چنان كه سپند/ اسفند نيز، كه بخشي از نام آن را نگاه داشته، چنين مي‌كند. ممكن است «سير» نيز - كه نزد ايرانيان كهن به عنوان يك دارو و وسيله‌ي دور كردن چشم بد و نيروهاي اهريمني آن چنان ارزشمند بود كه پارسيان باستان يكي از ماه‌هاي‌شان را ثايگرچي Thaigarchi (= ماه [چيدن] سير) ناميده بودند - ممكن است به نيروي درمان‌بخش ايزدبانوي آرميتي اشاره داشته باشد. ايزدبانوي اناهيد را آبي (باران) كه به گونه‌اي ويژه براي اين مناسبت فراهم مي‌شود نمايندگي مي‌كند. «سمنو»، كه يكي از ضروريات سفره است و آن چنان تقويت كننده‌ي قواي جنسي دانسته مي‌شود كه برخي آن را «نيروي رييس خانواده» مي‌خوانند، مي‌بايست به اناهيد منسوب باشد، چرا كه سمنو را فقط زنان تهيه مي‌كنند (حتا در ميان كردها، كه هفت سين نمي‌چينند)، و در هنگام به هم زدن مخلوط در حال پخت آرزو مي‌كنند كه شوهراني خوب و فرزنداني نيك بيابند. به علاوه، آماده‌سازي ظرف سمنو با خواندن نام «فاطمه‌ي زهراي معصومه» انجام مي‌شود (زهرا = زهره نيز نام سياره‌ي ونوس/ اناهيد است). ماهي كر Kara را، كه به باور ايرانيان كهن در درياي اسطوره‌اي وئوروكشه Vourukasha مي‌زييد و موجودات زيان‌بار را دفع مي‌كند، ماهي درون تُنگ نمايندگي مي‌كند. اين تجزيه و تحليل را، كه بيش‌تر از اين نيز مي‌توان ادامه داد، نشان مي‌دهد كه اشياء اصلي سفره‌ي نوروز بسيار باستاني و پرمعنا هستند، حال آن كه انگاره‌ي (idea) هفت سين، جديد و نتيجه‌ي تفنن عاميانه‌اي است كه بر مبناي ذوق و سليقه، درون يك آيين پسنديده بسط و گسترش يافته است.*
* اين مقاله ترجمه‌اي است از:
A. Shapur Shahbazi , “Haft Sin”, in Encyclopaedia Iranica, vol. XI/5

۲ نظر:

ناشناس گفت...

دوست عزیزم! سلام. ضمن تبريک سال نو؛ فکر می‌کنم که در مورد واژه‌ی زهرا / زهره، قدری تندروی شده باشد. الزهراء در زبان عربی به معنای سفيد و درخشان است و گمان نمی‌کنم که آن را بتوان به زُهَرَه در زبان عربی که در فارسی آن را مصطلحاً زُهْرِه می‌خوانند، ربط داد.

ناشناس گفت...

با درود
سال نو را دوباره شما دوست گرامی شادباش میگویم.

راستی بگمانم با تحقیقات فراوان شما، میتوانید بخش مانوی این تارنما را پربار کنید:

http://www.iptra.ir/index.html

پیروز باشید
بابایادگار