۳۰ آبان ۱۳۸۲

ارتش در عصر اوستايي

چند و چون امور نظامي «مردم اوستايي» - يعني ايرانيان شرقي كه در ميان‌شان زرتشت برخاست و ادبيات اوستايي توسعه يافت - را مي‌توان از اشارات پراكنده‌ي يافته شده در بخش‌هاي كهن متون اوستايي كه از طريق مقايسه‌هاي زبان‌شناختي با اصطلاحات «ودايي» و اشارات موجود در روايات متأخر تكميل شده، استنباط نمود. «وي‌ديوداد» (فرگرد 14/ بند9) فهرستي دوازده فقره‌اي را براي تجهيز كامل يك «جنگ‌جو» ارائه مي‌كند. اما اين فهرست، بسيار متأخر جلوه مي‌كند و شايد، حتا شيوه‌ي ساساني را نشان مي‌دهد، بنابراين نمي‌توان در اين جا از آن بهره گرفت.
جامعه‌ي اوستايي عموماً به سه گروه تقسيم شده بود: روحانيان، دام‌داران، و جنگ‌جويان. براي اشاره به گروه اخير، در گاثه‌ها از واژه‌ي Nar به معني «مرد» و سپس «جنگ‌جو» استفاده شده است، در حالي كه اوستاي نو، بدين منظور، واژه‌ي Rathaeshtar > Rathaeshta به معناي «بر گردونه ايستاده» و سپس «گردونه‌ران/ جنگ‌جوي سوار» و با تعميم معنا، «جنگ‌جو» را عرضه كرده است.
در عصر اوستايي، هر طايفه‌اي به ايجاب و نشانه‌ي اعتبار اجتماعي‌اش، شماري جنگ‌جو را فراهم مي‌آورد. از اين رو، «سربازان جنگ‌جو» از جمله‌ي بيش‌ترين حاجاتي بودند كه ايرانيان از خدايان‌شان درخواست مي‌كردند. جنگ‌جويان داراي نسبت خوني، دركنارهم، زير درفش (پرچم) رييس قبيله جاي مي‌گرفتند به طوري كه قبيله‌ي مسلح شده، هم‌زمان، سپاهي قبيله‌اي بود. به سخن ديگر، همه‌ي اعضاي قبيله، جنگ‌جويان آن نيز به شمار مي‌آمدند.
خاوندها(Lords)ي محلي، سپاه (به اوستايي: سپاذه/ Spadha)را رهبري مي‌كردند، رده‌هاي آن را سامان مي‌دادند (بسنجيد با: يشت13/ 39)، براي پيروزي به درگاه مهر (به اوستايي: ميثره/ Mithra) نيايش مي‌كردند (يشت10/ 8)، و كاملاً مجهز و آماده، رهسپار نبرد مي‌شدند. اشراف نظامي جنگ‌جو از گردونه‌هاي‌شان بخش اصلي سپاه (Spadha) را تشكيل مي‌دادند؛ مردم عادي، پياده به جنگ مي‌پرداختند؛ سواركاران (به اوستايي در حالت مفرد: باشر/ Bashar) نيز در ارتش خدمت مي‌كردند، در ابتدا گهگاه، اما بعدها و به مرور، به طور فزاينده‌اي به آن‌ها روي آورده شد.
ساز و برگ رزمي «مردم اوستايي» بدين شرح بود: يك نيزه (Arshti)ي لبه‌دار با نوك برنجي تيز، براي پرتاب كردن؛ يك گرز (Vazra) اغلب با سر فلزي براي استفاده در زد و خورد؛ يا تيز شده به صورت گوشه‌‌دار براي پرتاب، كه به كمربند بسته مي‌شد؛ يك شمشير دولبه‌ي كوتاه، ساخته شده از برنج و با دسته و تيغه‌اي آراسته كه آن نيز به كمربند بسته مي‌شد؛ كماني با سي تير داراي ناوك برنجي؛ يك «چكوشه» (Chakusha)، ظاهراً تبرزيني فلزي كه از دو سر آن استفاده مي‌شد؛ و يك خنجر. جنگ‌افزارهاي دفاعي عبارت بود از پوششي از زره (به اوستايي: زراذه/ Zradha) با طرحي نامعلوم، احتمالاً ساخته شده از پولك‌هاي فلزي؛ يك كلاه‌خود ظاهراً چرمي يا فلزي؛ و در مواردي نادر، يك «سپر».
لشكركشي‌ها و نبردها احتملاً ابعاد كوچكي داشتند و يك جنگ تمام‌عيار، بسيار شبيه صحنه‌هاي توصيف شده در رزم‌نامه‌ي «ايلياد» (Iliad) بود: جنگ‌جوي گردونه‌سوار با يك يار، به ميدان جنگ مي‌راند، و در حالي كه گردونه‌ران، اسب‌ها و گردونه را اداره مي‌كرد، او دشمن را گرفتار مي‌ساخت؛ سپس آنان دركناري مي‌ايستادند و اجازه مي‌دادند كه توده‌ي سپاهيان، حمله‌ور شوند و نبرد فيصله داده شود (1).

(1) A. Sh. Shahbazi, "Armi I. Pre-Islamic Iran": Encyclopaedia Iranica, vol. 2, London & NewYork, 1987, pp. 489-490