۳۰ تیر ۱۳۸۳

تاريخ آموزش و پرورش درايران باستان-3

نوشته‌ي: سورنا گيلاني

+ آموزش و پرورش در عصر سلوكيان و اشكانيان :
با انقراض يافتن سلسله هخامنشي توسط اسكندر مقدوني و سپس تاسيس سلسله سلوكي به توسط يونانيان (مقدونيان) در ايران، شكوفايي فرهنگي ايران در مقايسه با دوران گذشته به واقع از ميان رفت. به عبارتي در اين دوره آموزش و پرورش به شيوه سنتي دچار ركود گرديد. زيرا بنا به مدارك و مستندات تاريخي از سوي سلوكيان بسياري از آتشكده‌ها و ديگر امكنه آموزشي ويران گرديد و سعي و تلاش در يوناني كردن آداب و رسوم اجتماعي و تربيتي شد (دراني، ص 27). به واقع سلوكي‌ها عامل بزرگي در جهت يوناني كردن مشرق زمين بودند و در شهر سلوكيه علوم و دانش‌ها و صنايع يوناني ترويج و تبليغ مي‌گرديد. به عنوان مثال «ديوژن بابلي» و جانشين او «اپلدور» به تعليم و تعلم فلسفه رواقي در سلوكيه ميپرداختند (پيرنيا، ص1866).
به طور كلي در دوره سلوكيان علم و دانش در ايران رو به ضعف و فتور نهاد و نهادهاي آموزشي و مقررات حاكم بر آن تقريباً مختل گرديد، اما با روي كار آمدن خاندان پارتي و آغاز زمامداري شاهان اشكاني دگر بار فرهنگ ايراني احيا گرديد و با گذشت زمان روز به روز بر غناي فرهنگي ايران آن عصر افزوده گشت. البته از تعليم و تعلم و تربيت دوران پارت‌ها نيز اطلاعات چنداني در دست نميباشد. ليكن آن چه مسلم است زبان پارتيان زباني بوده كه پهلوي خوانده ميشد و البته اندك تفاوتي با پهلوي ساساني نيز داشته است (پيرنيا، ص 2355؛ الماسي، ص 93) كه البته در اوايل عصر اشكاني زبان و خط يوناني رواج بسيار داشته است (الماسي، ص 93). خط اشكانيان خط آرامي بوده است و البته خط يوناني و پهلوي نيز كاربرد داشته است و همچنين نبايد تصور كرد كه خط ميخي به طور كلي متروك شده بود، زيرا در بابل لوحه هايي كه متعلق به اشكانيان است و به خط ميخي نگاشته شده، يافته اند (پيرنيا، ص 2355). به طور كلي در اين باب ميتوان اظهار داشت كه پارتيان در اوايل زمامداري خويش از زبان يوناني در نگارش كتيبه‌ها و روي سكه‌ها استفاده ميكردند و به تدريج از اواخر قرن اول ميلادي استفاده از زبان يوناني كنار نهاده شد و زبان پارتي جايگزين گرديد (سلطان‌زاده، ص 22).
اشكانيان بر روي پوست آهو مينگاشتند. ازجمله سه نوشته مربوط به دوران زمامداري پارتيان در اورامان كردستان كشف شده است كه هر سه بر پوست آهو نگارش يافته است و دو برگ آن به خط يوناني و سومي به زبان پهلوي و خط آرامي ميباشد، البته اشكانيان از كتان و پاپيروس نيز جهت نگارش استفاده ميكردند (سلطان‌زاده، ص 22-21).
پارتيان به سبب ايراني بودن و گرايش داشتن به سنت‌هاي كهن كوشش داشتند تا نهادهاي آموزش و پرورش را به سبك پيشين زنده نمايند به گونه‌اي كه در نيمه دوم حكومت اشكاني آتشكده‌ها رونق بسيار يافتند و آموزش و تعليم به توسط مغان استحكام نسبي يافت و حتا براي گروه‌هاي اشراف و خاندان برگزيده آموزشگاه‌هايي داير گرديد (دراني، ص 27 ).
اشكانيان به جوانان خود سواري و تيراندازي و شيوه‌هاي مختلف جنگ را ميآموختند و به طور كلي ميتوان اذعان داشت تربيت آن‌ها متناسب با احتياجات ملي بود. البته اشكانيان خواندن و نوشتن نيز ميآموختند ليكن اين امر مختص طبقات اشراف و ممتاز جامعه بود (وكيليان، ص 94).
آن گونه كه از تواريخ بر ميآيد، اشكانيان را برنامه سوادآموزي و درسي نو باوگان طبقات ممتاز شامل موارد ذيل بود: علوم ديني، خواندن و نوشتن، حساب، علم الاشيا و دروس علمي به سان كشاورزي، و البته لازم است ذكر گردد كه اشكانيان نيز به سان هخامنشيان در روش تدريس به جنبه‌هاي عملي آموزش توجه ويژه داشتند و حتا به هنگام ضرورت معلم شاگرد را تنبيه مينمود (وكيليان، ص 94).
نكته بسيار جالب در مورد دانش عصر اشكاني پيدايش و اختراع نوعي شبه پيل الكتريكي است كه در حفاري‌هاي قريه‌اي در اطراف بغداد، نمونه‌هاي بسياري از آن يافته‌اند، اشكانيان از اين پيل‌ها به مقدار قابل توجهي نيروي برق به دست ميآوردند و از آن جهت آبكاري مصنوعات خويش به توسط طلا و نقره استفاده مينمودند. به عبارت ديگر همان عملي را انجام مي‌دادند كه امروزه آبكاري الكتريكي ناميده ميشود (حكمت، ص 238).
+ آموزش و پرورش در عصر ساسانيان:
با شكست اردوان پنجم و مرگ او در نبرد روي داده در قرن سوم ميلادي در جلگه هرمزدگان ميان او و اردشير بابكان، سلسله اشكاني انقراض يافت (پيرنيا، ص2218) و آفتاب دولت ساساني پديدار گرديد. آفتاب دولتي كه بنا به گفته‌ي كريستنسن مؤلف كتاب «ايران در زمان ساسانيان» عهد بزرگ تمدن ادبي و فلسفي ايران باستان در دوران حكومت پادشاهان اين سلسله و بالاخص خسرو اول آغاز ميگردد ( كريستنسن، ص297).
در آن زمان نيز با توجه به اوضاع طبقاتي به مانند ادوار سابق، تعليم و تربيت عاليه به تقريب ويژه خانواده‌هاي نجبا و اشراف بوده است و مردم عادي به واقع بهره‌اي از آن نداشتند، ليكن به دلايل متعدد نياز بيشتري به دبيران و كارگزاران دولتي و ماموران مالياتي احساس ميگردد و لذا تعليم و تربيت نسبت به سابق تا حدي گسترده‌تر ميگردد و حتا ظاهراً تعداد بسيار معدودي از طبقات غير اشرافي و متوسط الطبقه نيز از سواد و تعليم و تربيت مختصري برخوردار بوده‌اند (الماسي، ص 95).
در عصر ساساني به سبب پيدايش مذاهبي نوين نظير مانوي و مزدكي و هم‌چنين ظهور و گسترش دين مسيح و بودا و مسائل جديد اقتصادي و سياسي، بحث درباره علوم اجتماعي و حكومتي و غيره بيش از پيش معمول گرديد و حتا در تواريخ مذكور است كه پادشاهاني به سان انوشيروان بدين گونه مسائل اظهار علاقه داشته و در مباحث اين چنيني شخصاً شركت ميجستند (كشاورزي، ص86).
حكومت ساساني هم‌چنين با توجه به رسميت دادن به دين زرتشت و تكيه بر آن به جهت تمركز قدرت، ضرورت وجود دستگاه‌هاي آموزشي ديني را احساس نمود و لذا آموزشگاه‌هاي ديني كه معمولاً در آتشگاه‌ها بودند كثرت پذيرفت و ازدياد اين امكنه كثرت موبدان را نيز سبب گرديد.
بدان گونه كه از تواريخ بر ميآيد، در زمان ساسانيان سازمان‌هاي تربيتي عبارت بودند از خانواده، مدرسه، و مدارس ويژه‌ي بزرگ‌زادگان كه معمولاً در نزديكي قصر شاهي ساخته ميشدند (الماسي، ص95). مطابق نظر كريستنسن، جوان بعد از گذراندن مراحل مختلف تعليمي و تربيتي در سن بيست سالگي مورد امتحان و آزمون دانشمندان و هيربدان قرار ميگرفت (كريستنسن، ص298).
غلامي از خدمتگزاران دربار خسرو اول تفصيل تعليماتي را كه آموخته بود بدين طريق شرح ميدهد: «در سن مقرر او را به مدرسه گذاشته‌اند و قسمت‌هاي مهم اوستا و زند را مانند يك هيربد در آن جا از بر كرده، سپس در تعليمات متوسطه‌ي ادبيات، تاريخ، فن بيان، هنر اسب سواري، تيراندازي، نيزه بازي و به كار بردن تبر زين را آموخته و موسيقي و سرود و ستاره شناسي را فرا گرفته و در شطرنج و ساير بازي‌ها به حد كمال رسيده است و ... » (كريستنسن، ص 299).
هم‌چنان كه پيش از اين ذكر گرديد، عصر ساساني مقارن است با شيوع و گسترش دين مسيح و هم‌چنين ظهور مكتب‌هاي مانوي و مزدكي و از سوي دگر توسعه و پيش‌رفت باورهاي بودايي و عقايد و افكار چيني، كه نقشي اساسي را نيز در ايجاد سازمان‌هاي نوين آموزش در ايران ساساني ايفا نمودند و لذا آموزشگاه‌ها هم از نظر كميت و هم از نظر كيفيت توسعه يافتند و بسط پيدا نمودند. بارزترين نمونه آن دو مدرسه مشهور ايراني يكي در «رها» و ديگري در «نصيبين» بود كه هر يك حدود هشت‌صد جوينده دانش را در خود جاي داده بودند (الماسي، ص 98). بنا به مستندات باقيمانده از آن دوران، مدت تحصيل در مدرسه نصيبين سه سال بود و در هر حال درطي دو دوره تابستاني و زمستاني مجالس درس برگزار ميشد و براي اقامت شاگردان درآن مجموعه‌اي متشكل از خانه‌هاي كوچك اختصاص يافته بود كه در هر كدام هشت تا ده نفر ميزيستند و بدون اجازه مسؤولان مدرسه حق خروج از محوطه مدرسه را نداشتند و تنها به هنگام تعطيلي مجالس درس اجازه بيرون رفتن مييافتند و معمولاً مجالس درس در آن از صبح تا شام برقرار بود (سلطان‌زاده، ص 33).
با گسترش دين مسيح و زبان سرياني حوزه‌هاي علمي بسياري را مسيحيان در شهرهاي ايران بنا نهادند كه از اين مدارس عالمان بزرگي به مانند نرسي، فرهاد، رييس دير مامتي موصل، پولس ايراني كه كتابي مشتمل بر بحث منطق براي انوشيروان نوشته و هم اكنون نيز در دست است، برخاستند (حكمت، ص 388).
از دگر مراكز آموزشي عهد ساساني كه ميتوان بدان اشاره داشت حوزه علمي «ريو اردشير» به رياست معانا بيت اردشيري معروف به معانا ايراني مي باشد كه به تعليم و آموزش طب و نجوم و فلسفه در آن پرداخته مي‌شد، از سوي دگر كليساي نستوري واقع در حوالي مداين از مهم‌تري مراكز تدريس منطق و فلسفه و نجوم در عصر ساساني محسوب ميشد (ضميري، ص61؛ كريستنسن، ص99 [299]).
اما معتبرترين و مشهورترين مركز آموزش عالي ايران باستان دانشگاه گندي شاپور ميباشد كه تا اواخر قرن سوم هجري نيز فعال بوده است (كشاورزي، ص86) و معروف است كه بر سر در آن نگاشته بودند: «دانش و فضيلت برتر از بازو و شمشير است» (وكيليان، ص102). بناي گندي شاپور را به شاپور اول ساساني و به قرن سوم ميلادي نسبت ميدهند ليكن برخي احتمال مي‌دهند كه اردشير بابكان سنگ بناي آن را به نام پسر خويش شاپور نهاده باشد و فرزندش شاپور آن را تكميل و به اتمام رسانده باشد (حكمت، ص 385).
در دانشگاه گندي شاپور علي‌رغم اين كه فلسفه، رياضيات، ادبيات و الهيات تدريس مي‌گشت و حتا دانشكده‌اي براي نجوم و رصدخانه‌اي نيز جهت رصد ستارگان در آن ساخته شده بود (دراني، ص 46)، پزشكي بيش از ساير علوم رونق داشت و برخي از نام‌دارترين استادان طب و داروسازي كه از گندي شاپور فارغ التحصيل گشتند نظير بخت‌يشوع و ماسويه و يوحنا بن ماسويه، تأليفات‌شان پايه‌گذار اساس علم طب در تمدن اسلام شد (وكيليان، ص 99).
روي هم رفته اساتيد گندي شاپور از سه دسته تشكيل مي شدند :
- مسيحيان سرياني كه ساكن و تبعه ايران و در حقيقت ايراني بودند.
- ايرانيان اصلي كه زبان پهلوي و دين زرتشتي داشتند.
- علماي هندي كه نسبت به دو گروه ديگر در اقليت بودند (دراني، ص46).
اهميت و اعتبار دانشگاه گندي شاپور كه بيمارستان و هم‌چنين كتابخانه بزرگي با هزاران جلد كتاب را نيز شامل ميشد (سلطان‌زاده، ص 31) از عهد زمامداري خسرو اول فزوني يافت. زيرا به سال 529 ميلادي «ژوستينين» امپراتور روم مدارس آتني را تعطيل ساخت و در نتيجه جمعيت فلاسفه پراكنده گشت. هفت تن از فيلسوفان تحت تعقيب و فراري عصر تعصبات مذهبي كليسايي بيزانس به ايران مهاجرت مي‌نمايند و در دربار انوشيروان مورد استقبال و احترام قرار ميگيرند (گيرشمن، ص332). اين هفت دانشمند كه به سه گروه استادان سابق الذكر گندي شاپور اضافه گشتند و به تدريس و تعليم پرداختند عبارت بودند از: دمسقيوس سوريايي، سيمبليتيوس كليكيايي، يولاميوس فروگي، پريسيكيانوس لوديه‌اي، هرمياس فينيقي، اپيدوروس غزي، و ديوجانوس فينيقي (كريستنسن، ص306؛ ضميري، ص62).
البته اقدامات پادشاهان ساساني در حمايت از دانش محدود به همين اقدامات نبود بل كه در اين راه به فعاليت‌هاي دگري نيز دست يازيدند. از جمله اردشير بابكان، موسس سلسله، متخصصان ويژه‌اي را به هند و بين النهرين و شهرهاي بيزانسي نزديك فرستاد تا آثار مهم را گردآوري نمايند. شاپور فرزند و جانشين او نيز چنين كوششي به خرج داد و پزشكان يوناني را به ايران فراخواند تا به مطالعه پزشكي بپردازند (دراني، ص 50). از سوي دگر، خسرو انوشيروان نيز پزشك مخصوص خويش «برزويه» را به سفر هند براي به دست آوردن كتب ارزشمند گسيل ميدارد كه او كتب بسياري را از هند به ايران منتقل و به زبان پهلوي ترجمه نمود كه از جمله مشهورترين آن‌ها ميتوان به كليله و دمنه اشاره داشت (گيرشمن، ص332؛ كريستنسن، ص307).
همان گونه كه پيش‌تر ذكر گرديد، در عهد ساساني دو مكتب نوين مزدكي و مانوي صفحاتي نوين را در تاريخ فلسفه ايران گشودند كه در جاي خويش قابل توجه است. مزدكيان و مانويان نيز به تبليغ و تعليم اصول خويش پرداختند و به خصوص حكمت مانوي از مرزهاي ايران خارج گرديد و در گستره وسيعي از دنياي آن روز يعني از چين تا سرزمين گل (فرانسه امروزي) هواداراني يافت (حكمت، ص409). ماني هم‌چنين كتب بسياري را براي ترويج آيين خويش نگاشت از جمله كتاب‌هاي «كفالايا» [كه در واقع مجموعه سخنان ماني است كه شاگردان‌اش پس از مرگ وي گردآوري و ترجمه كرده‌اند] و «شاپورگان». جالب است كه ماني براي سهولت آموزش اصول آيين خويش به مردم عامي و بي‌سواد، در كتب خويش از تصاوير زيبا سود ميجست و به همين سبب او را ماني نقاش نيز لقب داده بودند. يكي از معروف‌ترين كتاب‌هاي او كه تصاوير زيبا در آن جلوه گر بود كتاب «ارژنگ» ميباشد (هوار، ص175؛ جهت اطلاعات بيش‌تر رجوع كنيد به كريستنسن، ص 150-131). مزدك نيز با نشر افكار خويش كه به مرام اشتراكي اشتهار دارد و بسيار به فلسفه كمونيستي امروزين شباهت داشت در واقع از نيروهاي موثر در فرآيند تعليم وتربيت عصر ساساني بوده است، او نيز كتابي را براي تعليم و تبليغ آيين خويش نگاشته بود كه اكنون از ميان رفته است ليكن در منابع عربي قرون اوليه اسلامي به دو ترجمه ابن مقفع و ابان لاحقي ازآن اشاره شده است (جهت اطلاعات بيش‌تر رجوع كنيد به هوار، ص177-179 و كريستنسن، ص 261-228).
خلاصه مطلب اين كه آموزش و پرورش عصر ساساني را ميتوان در چند جمله به شرح ذيل بيان نمود:
در روزگار ساسانيان تحولات اجتماعي، سياسي و پيش‌رفت دانش و هنرهاي گوناگون و هم‌چنين ارتباطات بين المللي و توسعه انديشه‌ها و هم‌چنين پيوند ديانت با حكومت سبب گرديد تا آموزش و به ويژه آموزش عالي علي‌رغم محدوديت‌هاي برآمده از تمايزات طبقاتي در مرتبه والايي قرار گيرد.

كتاب‌نامه :

- الماسي، علي محمد: تاريخ آموزش و پرورش اسلام و ايران، دانش امروز، 1370
- پيرنيا، حسن: تاريخ ايران باستان، افسون، جلد سوم، 1380
- حكمت، عليرضا: آموزش و پرورش در ايران باستان، موسسه تحقيقات و برنامه ريزي علمي و آموزشي، 1350
- دراني، كمال: تاريخ آموزش و پرورش ايران قبل و بعد از اسلام، سمت، 1376
- سلطان‌زاده، حسين: تاريخ مدارس ايران از عهد باستان تا تاسيس دارالفنون، آگاه، 1364
- ضميري، محمد علي: تاريخ آموزش و پرورش ايران و اسلام، راهگشا، 1373
- كريستنسن، آرتور: ايران در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمي، صداي معاصر، 1378
- كشاورزي، محمد ع.: تاريخ آموزش و پرورش در ايران و اسلام، روزبهان، 1382
- گيرشمن، رومان: تاريخ ايران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمود بهفروزي، نيل، 1382
- وكيليان، منوچهر: تاريخ آموزش و پرورش در اسلام و ايران، دانشگاه پيام نور، 1378
- هوار، كلمان: ايران و تمدن ايراني، ترجمه حسن انوشه، اميركبير، 1363

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

+ دو تارنماي جديد فرهنگي:
ـ سرزمين جاويد
ـ فرهنگ نياكان ما

هیچ نظری موجود نیست: